خورشید مهربانی  ( صص 56-53 ) شماره‌ی 5331

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > ويژگی های شخصيتی مأمون

خلاصه

ن

متن

 

مأمون کیست؟

چگونگی ولادت مأمون

مادر مأمون کنیزی خراسانی به نام «مراجل» بود که در روزهای پس از تولد مأمون از دنیا رفت و مأمون به صورت نوزادی یتیم و بی مادر پرورش یافت.

مورخان نوشته اند که مادر وی زشت ترین و کثیف ترین کنیز در آشپزخانه هارون بود و این خود مؤید داستانی است که علت حامله شدن وی را بازگو میکند. (۱. سیره پیشوایان ص ۴۷۳ به نقل از حیاه الحيوان.)

صاحب منتخب التواریخ مینویسد

 یک روز مأمون، زبیده مادر امین را دید که لبهایش تکان میخورد و چیزی میگوید.

مأمون گفت: ای مادر آیا مرا نفرین میکنی چون پسرت محمد امین را کشته ام؟

گفت : نه به خدا قسم.

پسر گفت: پس چه می گفتی؟

مادر گفت: مرا معذور بدار

مأمون اصرار کرد.

زبیده گفت با خود متذکر این مطلب بودم که یک روز من با پدرت هارون الرشید مشغول بازی شطرنج بودیم به شرط این که هر کس در بازی غالب شود طرف مقابل باید به خواسته ی او عمل کند. اتفاقاً پدرت غالب شد و از من خواست در پیش او عریان راه بروم و من هم ناچار به اطاعت شدم ولی عصبانی و خشمگین بودم با همان شرط درخواست تجدید بازی را نمودم و این دفعه من غالب شدم به پدرت گفتم : باید هم اکنون به مطبخ بروی و با مراجل» که قبیح ترین و بد شکل ترین کنیزان است در آمیزی

پدرت هر چه اصرار و التماس کرد که او را از این کار معاف دارم قبول نکردم و حتی حاضر شد تمام خراج یک ساله ی مصر را به من بدهد ولی من نپذیرفتم و در خواسته ی خود با فشاری کردم ناچار پدرت با آن کنیز همبستر شد و نطفه ی تو منعقد شد پس در واقع خودم سبب قتل پسرم

بوده ام. (۱. رازهای نهفته در شطرنج، ص ۱۷ و ۱۸ به نقل از منتخب التواريخ، ص ۵۰۴)

ولادت مأمون در شب چهاردهم و به قولی شب هجدهم ماه ربیع الاول سنه ی ۱۷۰ هجری، مأمون متولد شد؛ موسی هادی وفات کرد و خلافت به هارون الرشید رسید رخ داد (۲. فیض العلام، ص ۲۳۸؛ سیره ی پیشوایان، ص ۴۷۳) و در گذشتش در سال ۲۱۸ هجری رخ داد؛ مأمون را پدرش به جعفر بن یحیی برمکی » سپرد تا او را در دامان خود پرورش دهد مربی وی فضل بن سهل بود که به «ذوالریاستین» شهرت داشت و بعد هم وزیر خود مأمون گردید فرمانده کل قوایش نیز طاهر بن حسین ذو الیمینین بود.

خصوصیات مأمون

زندگی مأمون سراسر ،کوشش فعالیت و خالی از رفاه و آسایش آن چنانی بود درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد در می یابد که تا چه حد باید زندگی امین غرق در خوش گذرانی و تفریح بوده باشد مأمون مانند برادرش اصالت چندانی برای خود احساس نمیکرد و نه تنها به آینده خود مطمئن نبود بلکه برعکس این نکته را مسلم میپنداشت که عباسیان به خلافت و حکومت او تن در نخواهند داد از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند میدید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آینده به برنامه ریزی پرداخت مأمون خطوط آینده خود را از لحظه ای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایایی برخوردار است که دست وی از آنها کوتاه است.

او از اشتباه های امین نیز پند آموخت : مثلاً «فضل» با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود به مأمون می گفت که تو پارسایی و دینداری و رفتار نیکو از خود بروز بده مأمون نیز همین گونه می کرد هر بار که امین کاری را با سستی آغاز می کرد، مأمون همان را با جدیت در پیش میگرفت.

در هر حال مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر امثال خویش و حتی بر تمام عباسیان برتری یافت.

برخی می گفتند در میان عباسیان کسی دانشمندتر از مأمون نبود.

ابن ندیم درباره اش چنین گفته است: «آگاه تر از همه خلفا نسبت به فقه و کلام بود از حضرت علی اله نیز نقل شده که روزی درباره بنی عباس سخن میگفت تا بدینجا رسید که حضرت فرمودند: «هفتمین آنها از همه شان دانشمندتر خواهد بود.

سیوطی، ابن تغری ،بردی و ابن شاکر کتبی نیز مأمون را چنین ستوده اند:

به لحاظ دوراندیشی اراده ،بردباری ،دانش ،زیرکی، هیبت، شجاعت سیادت و فتوت بهترین مرد بنی عباس بود هر چند همه این صفات را اعتقادش به مخلوق بودن قرآن لکه دار کرده بود.

پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین شهادت داده و گفته بود: «... تصمیم گرفته ام ولایتعهد را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که رفتارش را بیشتر میپسندم خط مشیش را می ستایم به حسن سیاستش اطمینان دارم و از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم و او کسی جز «عبدالله» نمی باشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش محمد را می طلبند چه او یکپارچه به دنبال خواهشهای نفسانی است دستش به اسراف باز است زنان و کنیزکان در رأی او شریک و مؤثر واقع می شوند، در حالی که عبدالله شیوه ای پسندیده و رأیی اصیل دارد و برای تصدی چنین امری بزرگ شخصی قابل اطمینان است...» (۱. زندگی سیاسی هشتمین امام، ص ۱۰۰ - ۹۷)

ص56

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی