ماه محرم و عاشوراء
حسین بن فضال گوید حضرت رضا الله فرمود: «هر کس حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند خداوند حوائج دنیا و آخرت او را روا میکند هر کس روز عاشورا را روز مصیبت و حزن خود قرار دهد خداوند او را روز قیامت خوشحال و شادمان میکند و در بهشت با دیدن ما دیدگانش روشن می گردد.
و اگر کسی روز عاشورا را روز فعالیت کند و برای خود اندوخته تهیه نماید از آن ذخائر استفاده نخواهد کرد و در روز قیامت با یزید و عبید الله و عمر بن سعد عليهم اللعنه محشور خواهد شد». (۱. اخبار و آثار حضرت امام رضا ، ص ۵۷۴)
إِبْرَاهِيمَ بْن أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرَّضَا لَّا إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أَضْرِمَتِ النَّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ تَقَلِنَا وَلَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَأَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا ] يَا أَرْضَ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا [ الْكَرْبَ ] و [ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحْطُ الذُّنُوبَ الْعِظامَ ثُمَّ قَالَ كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَكَانَتِ الْكِتَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشْرَةً أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ .
ابراهیم بن ابی محمود گوید حضرت رضا فرمود: مردمان جاهلیت در محرم جنگ را حرام میدانستند و لیکن ریختن خون ما در آن ماه حلال شد و احترام ما هتک گردید و فرزندان و زنان ما در آن اسیر شدند و خیمه های ما را در آن آتش زدند و اموال ما را در آن غارت کردند و حرمت رسول خدا را نگاه نداشتند.
روز حسین روز عاشورا) دیدگان ما را زخم کرد و اشکهای ما را جاری ساخت و عزیزان ما را خوار نمود ای زمین کربلا برای ما محنت و غم و بلا باقی گذاشتی و تا روز قیامت باید گریه کنندگان بگریند. گریه کردن برای سید الشهداء الله ، گناهان بزرگ را محو میکند، سپس فرمود پدرم هنگامی که محرم داخل میشد خندان دیده نمی شد و محزون بود تا روز عاشوراء در روز عاشوراء گریه میکرد و می فرمود: در این روز حسین کشته شد. (۱. اخبار و آثار حضرت امام رضا ، ص ۵۷۴ امالی صدوق، ص ۱۲۸ مجلس ۲۷)
خاک کربلا هدیه حضرت امام رضا
در کتاب مفاتیح الجنان به سند معتبر روایت شده که شخصی گفت: حضرت امام رضا برای من از خراسان بسته متاعی فرستاد چون بسته را باز کردم دیدم در میان آن خاکی بود از آن مردی که بسته را آورده بود پرسیدم که این خاک چیست؟ گفت: خاک قبر حائر امام حسین است تا به حال نشده که حضرت چیزی برای کسی بفرستد و در میان آن جامه و لباسها یک مقدار تربت کربلا حائر حسین نگذارد و می فرماید
این تربت کربلا امان است از بلاها به اذن و مشیت خداوند متعال (۱. كرامات الحسينيه، ج ۱، ص ۲۶۷)
ما را بود به خانه دل آرزوی تو از خاک کربلای توئیم بوی تو
بوئیم خاک کوی تو ای شاه کربلا گیریم شمه ای ز گلستان کوی تو
ابی بکار میگوید که به زیارت کربلا رفتم و از نزد سر مبارک قدری گل سرخ برداشتم و چون به خدمت امام رضا رسیدم، آن گل را به او دادم و حضرت آن را گرفت بویید و گریست به طوری که اشکش جاری شد و فرمود این بوی تربت جدم حسین است. (۲. اشک روان بر امیر کاروان، ص ۲۱۱؛ بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۱۳۱ کامل الزيارات باب ۹۳، ص ۲۸۳)
مجلس عزای حسینی در محضر امام رضا
دعبل خزاعی نقل کرده است: روزی از ایام دهه ی محرم به خانه علی ابن موسی الرضا رفتم دیدم غمزده و اندوهگین نشسته و یارانش در اطرافش نشسته اند. وقتی مرا دید، فرمود: خوش آمدی ای دعبل خوش آمد آن که همیشه ما را با دست و زبانش یاری میکند. آن گاه برایم جا باز کرد و مرا در کنار خود نشانید و فرمود: دوست دارم در این ایام برایم شعری بخوانی که این ایام ایام اندوه ما اهل بیت و ایام شادی دشمنان ما به ویژه بنی امیه است. آن گاه برخاست، پرده ای زد و به اهل حرمش فرمود پشت پرده بنشینند تا در مصیبت جدشان حسین گریه کنند. رو به من کرد و فرمود: بر حسین مرثیه بخوان که تو در طول زندگی یاور و مادح مایی تا میتوانی در یاری ما کوتاهی نکن
اشک از چشمانم سرازیر شد و آن گاه چنین سرودم
یا فاطمه اگر حسینت را تصور میکردی که در خاک غلتیده در کنار شط فرات تشنه جان داده سیلی به صورت میزدی و اشک بر گونه جاری
می کردی
ای فاطمه ای دختر بهترین مردمان برخیز و بر ستارگان آسمان که در صحرا افتاده اند گریه کن قبرهایی در کوفه قبرهایی در مدینه و تعدادی قبر در صحرای فخ درود من بر آنها .باد قبوری هم در کنار رودخانه در زمین کربلا در کنار شط فرات قرار گرفته اند آنان تشنه در کنار فرات در گذشتند ای کاش من هم با ایشان از دنیا میرفتم من از اندوهی که با یادشان آتش به جانم میزند و جام داغ و مصیبت به کامم می ریزد به خدا شکایت میبرم من برایشان میگریم تا زمانی که سواری به قصد حج حرکت کند و تا آن هنگام که قمری بر شاخساران نوحه سر دهد.
ای چشم بر آنها گریه کن و در اشک سخاوتمند باش که وقت ریزش مدام اشک است.
تا زمانی که ستاره ای طلوع کند و تا زمانی که صدای اذانی بر گلدسته ها بلند شود تا زمانی که خورشید طلوع میکند و شامگاهان در مغرب ناپدید می شود من شبانه روز بر آنها گریه میکنم
در کتاب عیون اخبار الرضا آمده است که دعبل خزاعی در مرو به دیدن حضرت رضا نائل شد؛ عرض کرد: یابن رسول الله درباره ی شما قصیده ای گفته ام و قسم خورده ام قبل از شما آن را برای کسی نخوانم».
فرمود: «بخوان».
و دعبل چنین خواند
مدارس آیات خدا که امروز در آنها تلاوت نیست و خانه ی وحی که امروز خالی شده.... و خواند تا به این بیت رسید.
میبینم حقشان در میان دیگران تقسیم میشود و دستان خودشان خالی است. حضرت گریست و فرمود: راست گفتی ای دعبل»
و دعبل به این بیت رسید
هنگامی که ظلم به آنها وارد میشود در مقابل ستمکاران دست بسته اند».
حضرت دست خود را حرکت میداد و میفرمود: «به خدا قسم، بسته است.
و دعبل به این بیت رسید
من در تمام طول زندگی دنیا هراسان بوده ام ولی امیدوارم که بعد از وفاتم در امان باشم
حضرت فرمود: «خدا از گرفتاری قیامت در امانت دارد.
آن گاه صد دینار که به نام حضرت سکه خورده بود، به دعبل عطا کرده؛ دعبل کیسه را پس داده عرض کرد: به خدا قسم برای این نیامده ام و این قصیده را به طمع دنیا نگفته ام ولی دوست دارم یکی از لباسهایتان را برای تبرک به من دهید. حضرت جبه ای از پوست خز همراه کیسه ای پول به او داد و دعبل هر دو را گرفت و بازگشت. (۱. عيون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۲۶۳.)
ص115