دعبل خزایی خاندان پیغمبر محل نزول وحی هستند
دعبل بن خزاعی یکی از شعرای مشهور اهل بیت عصمت و طهارت یک روز در خراسان خدمت امام رضا آمد و گفت:
ای زاده رسول خدا من درباره شما قصیده ای گفته ام و با خود عهد کرده ام آن را نزد هیچ کس نخوانم مگر این که اول شما به آن گوش دهید و بشنوید.
حضرت فرمود بخوان
دعبل شروع به خواندن این اشعار کرد
مدارس آيَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلاوَةٍ *** وَمَنْزِلُ وَحْيِ مَقْفِرُ الْعَرَضَاتِ....
مدرسه های آیات قرآن و محل نزول وحی الهی - که همان اهل بیت عصمت و طهارت هستند از سکنه - آموزندگان آیات قرآن و مبانی دینی - خالی و تعطیل شده است.
أرَى فَيْتَهُمْ فِي غَيْرِهِمْ مُتَقَسَّماً *** وَأَيْدِيهِمْ مِنْ فَيْهِمْ صَفِرَاتٍ
میبینم که مال و اموال و خلافت آنها در میان گروهی غیر از آنها تقسیم شده و دست آنها از حق خودشان خالی و کوتاه است.
حضرت با شنیدن این بیت بر مظلومیت آل محمد سه گریه کردند و فرمودند راست گفتی ای دعبل !
دعبل دوباره به خواندن اشعار خود ادامه داد و گفت
إِذَا وَتِرُوا مَدَّوُا إِلَى وَاتِرِيهِمْ *** أكُفَّا عَنِ الْأَوْثَارِ مُتَقَبِصَاتٍ
«آل محمد الله ، چون ظلم و ستم ببینند برای گرفتن انتقام دست های خود را به کار میاندازند؛ همان دستهایی که از ظلم و ستم به دیگران بسته شده و هرگز ستم نکرده اند.
امام با شنیدن این بیت در حالی که دستهای مبارک خود را به هم میزد و میفشرد فرمود
آری به خدا سوگند، دستهای ما از ظلم و ستم به دیگران بسته است.
(به گونه ای که وقتی یک نفر از ما کشته شده و به شهادت می رسد نه می توانیم خون بها و انتقامش را بگیریم و نه میتوانیم مثل دیگران خیانت و جنایت کنیم )
دعبل باز ادامه داد:
لَقَدْ خِفْتُ فِي الدُّنْيَا وَ أَيَّامٍ سَعْيِهَا *** وَ إِنِّي لَأَرْجُوا الْأَمْنَ بَعْدَ وَ فَانِي
در دنیا به واسطه مظلومیت آل محمد ع ل لله و رابطه و پیوستگی من به آنها همیشه از دست دشمنان آنان با خوف و ترس زندگی کرده ام؛ ولی امیدوارم بعد از وفاتم در آخرت به سبب دوستی با آل محمد ﷺ از خوف عذاب در امان باشم. »
حضرت وقتی این بیت را شنید در حق دعبل دعا کرد و فرمود: خداوند تو را در روز قیامت ایمنی بخشد.
دعبل دوباره به خواندن اشعار ادامه داد:
وَقَبْرُ بِبَغْدَادَ لِنَفْسٍ زَكِيَّةٍ *** تَضَمَّنَهَا الرَّحْمَانُ فِي الْغُرْفَاتِ
«قبری از خانواده رسول الله ﷺ در بغداد است و در آن انسان پاکی - چون موسی بن جعفر - دفن شده که خداوند او را در غرفه های بهشت جای داده است. »
حضرت وقتی شنید که دعبل با شعر خود یادی از شهادت مظلومانه پدرش امام موسی بن جعفر کرد، به او گفت:
دوست داری دو بیت به قصیده ات اضافه کنم تا اشعارت کامل شود؟
دعبل گفت بلی ای زاده رسول خدا!
حضرت فرمود:
وَقَبْرُ بِطُوسِ يَالَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ *** تَوَقَّدَ بِالْأَحْشَاء فِي الحَرَقَاتِ
إِلَى الْحَشْرِ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ قَائِماً *** يُفَرِّجُ عَنَّا الْهَمَّ وَالْكَرَبَاتِ
و قبری در طوس است که تا روز قیامت مصیبت آن دلهای شیعیان را آتش می زند؛
و این شعله آتش غم و اندوه و عزا پیوسته باقی است تا روزی که خداوند قائم آل محمد الله برانگیزاند و غم و اندوه ها را بزداید.
دعبل گفت ای زاده رسول خدا این قبری که میگویی در طوس است متعلق به کیست؟
حضرت فرمود: آن قبر من است؛ زیرا زمان زیادی نخواهد گذشت که طوس محل رفت و آمد شیعیان و زیارت کنندگان من خواهد شد.
بعد از این سخن حضرت از جای خود برخاست و به دعبل گفت: همین جا بنشین و جایی نرو تا من بازگردم
پس از دقایقی حضرت ششصد دینار از پولهایی که به نام مبارک حضرت سکه زده شده بود برای دعبل آورد.
دعبل گفت به خدا سوگند من این قصیده را به طمع صله و جایزه نسروده ام.
بعد سکه ها را بازگرداند و گفت اگر امکان دارد به جای این پول ها یکی از لباسهای خود را به من عطا کنید تا همیشه نزد من به عنوان تیمن و تبرک باشد.
حضرت درخواست او را پذیرفت و عبای خود را همراه با همان ششصد دینار به او داد و فرمود: این دینارها را بگیر که در آینده به آن احتیاج خواهی داشت.
دعبل کیسه زر و عبای حضرت را گرفت و خداحافظی کرد و از منزل امام خارج شد. (1) ا. عيون الاخبار، ج ۲، ص ٢٦٣ ؛ بحار، ج ۴۹، ص ۲۳۹؛ مسند الرضا ل ، ج ۱، ص ۱۸۴ ؛ اثبات الهداة شيخ حر عاملی، ج ۶، ص ۹۹ ؛ كشف الغمه، ج ۳، ص ۷۴ و ۱۰۵؛ محجة البيضاء، ج ۴، ص ۲۸۵ ، کمال الدین، باب ۲۵ ؛ ارشاد شیخ مفید؛ اعلام الورى طبرسی؛ اعیان الشیعه )