توحید و ولایت
از آن زمان که پیامبر گرامی اسلام درگذشت تا امروز همواره قلب پیشوایی و رهبری جهان اسلام در ولایت و امامت تپیده است.
یکی از منتهای بزرگ خداوند بر بندگان و از لطف های پنهان او آن است که برای پاسداشت آیین پسندیده ی خویش و رهایی آدمیان از زیستن در تاریکی های گمراه کننده محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله را گسیل داشت تا مردم را به راه حق بخواند و آنان را تا کرانه های امنیت و ایمان راه بنماید انگیزش درست را در دل آنان پدید آورد و با دانش و کردار به سامان دل های نیک خواه را بپالاید. او کسی است که در میان مردم امی فرستاده ای از جنس خودشان را برانگیخت تا نشانه های خدا را بر آنان بخواند آنان را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد.
حکمت الهی چنین پسندید که پیامبر اکرم - همو که از هوای خویش سخن نمی گوید و هر گفته اش وحی الهی است - امام علی بن ابی طالب عليه السلام را به نام بخواند تا امور امت و رهبری جامعه را بر دوش گیرد و پس از او نیز یازده معصوم از خاندان و نسل او و اولیای ویژه ی خدا عهده دار مسئولیتی چنین شوند چه خدا خود بهتر می داند که رسالت خویش را در چه جایی نهد. این گزینش نه از آن رو است که این کسان با رسول خدا صلى الله علی و آله خویشی داشته اند، بلکه شایستگی ها و سزامندیهای آنان است که ایشان را نامزد راهبری جامعه کرده و در جایگاهی قرارشان داده که ناخدایی کشتی یی را در دست گیرند که هر کس بر آن نشیند برهد و هر که از آن باز بماند در دریا فرو رود و سرگردان شود. بنابراین امامت بنیادی ترین رکن دین حنیف اسلام و محوری است که گردونه ی تکالیف بندگان پرهیزکار و شایسته ی خدا بر گرد آن میچرخد و امامان کامل ترین مردم نشسته در برترین جایگاه و ارجمندترین کسانی هستند که پرهیزکاری و خداترسی پارسایی و پرستندگی و بزرگواری و دلیری پیامبر گرامی اسلام را نمایندگی می کنند و همتا و همدوش قرآن اند و از همین رو است که خداوند آنان را برای پیاده سازی سامانه ی خویش و روان سازی امور جامعه برگزیده است. سخن آنان همه نور است. کار آنان همه به سامان و سفارش آنان خداترسی است ....
آری واژه واژه ای که از آنان تراوش می کند نسیمی است که نور به دلها می تاباند و پرتو رخشانی است که بر اندیشه های برانگیخته برای کاوش در ژرفای حقایق نور می تاباند
ماوردی گوید: امامت را به سان جانشینی برای نبوت نهاده اند تا آیین الهی پاس داشته شود و سیاست دنیا بهینه گردد.
تفتازانی نیز چونان که احمد صبحی در دیدگاه امامت گوید بر این باور است که امامت به عنوان جانشینی پیامبر عبارت از ریاست فراگیر در امر دنیا و دین است.
و هر که بمیرد و امام عصر خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
این امر آشکارا در سخن امام على بن موسى الرضا علیه السلام آمده است آن گاه که به نیشابور رسید و در میان انبوهی از کسانی که به پیشوازش سرازیر شده بودند و از او خواستند که شتکی از دریای ناپیدا کرانه ی خویش را بر آنان بیفشاند، چنین فرمود: پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید کربلا از پدرش علی بن ابی طالب مرا چنین حدیث کرد که فرمود: محبوب و نور چشم من پیامبر خدا (ص) فرمود
جبرئیل مرا حدیث کرد و گفت پروردگار عزت - سبحانه و تعالی - را شنیدم که می فرماید:
کلمه ی لا اله الا الله در من است هر که در آن در آید در در من در آمده و هر که در این دژ در آید از عذاب من ایمن شده است.
آن گاه پرده بر هودج افکند و راهی شد. چون قلمدارانی را که آن سخن نوشتند شمارش کردند، بیست هزار تن شدند.
آن سخن ربانی مردم را خیره و شگفت زده کرد و همگان به بزرگداشت امام فروتنانه در برابر وی که با نیروی معنوی خویش توانسته بود دلهای مردم را برباید بر جای ایستادند چه او از سرچشمه ی ایمان نوشیده و در سرای اسلام پرورده شده است خود از تبار سرور انبیا و از نسل سالار اوصیا است.
و این جا شایسته ترین بزنگاهی است که امام می تواند سخن خود را به پایان رساند سر خویش از هودج بیرون می آورد و می فرماید با رعایت شرایط آن و من از آن شرایط هستم.
پافشاری امام بر این سخن نشان از این دارد که امام در صدد پیوند میان توحید و ولایت است؛ آن سان که هیچ باور توحیدی و هیچ فرمانبری جز با گردن نهادن به ولایت اهل بیت و دوستی و تولی ایشان و برائت جستن از دشمنانشان پذیرفته نیست.
این کلام اشاره ای پنهان به سخن پیامبر اکرم (ص) در هنگام فراخوان به اسلام دارد که فرمود:
بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید، سخنی که در گذرگاه های شهر مکه طنین انداخت و دژهای استوار شرک را فرو ریخت همان گونه که تنها گفتن (لا اله الا الله) برای رستگاری بسنده نبود بلکه رستگاری با باور به پیامبری محمد (ص) و ایمان به رسالت او گره خورده بود و جز با اعتقاد به خدا و پیامبری محمد هیچ طاعتی پذیرفته نمی شد و هیچ ایمانی به کمال نمی گرایید، توحید نیز مگر با گردن نهادن به ولایت راستین امامانی که خدا ناپاکی را از آنان زدوده و ایشان را پاک کرده است، معنی و مفهومی ندارد.
پس هر که خداباور باشد و رسالت پیامبر اکرم را پذیرا شود و احکام دین را اجرا کند اما به فرمان امام گردن ننهد یا به او باور نیاورد به این نافرمانی گناهکاری کرده و هیچ یک از کارهایش پذیرفته نشود بنابراین کردار مردم در گرو ولایت و فرمانبرداری از امامان است و هر که پای خویش را از این دایره بیرون نهد سرکشی کرده است.