فضلیت زیارت
از حضرت امام کاظم الله روایت شده که هر که فرزندم را زیارت کند ثواب هفتاد حج مقبول را دارد. پرسیدم : هفتاد حج ؟! فرمود : بلکه هفتصد حج مقبول .پرسیدم : هفتصد حج ؟! فرمود بلکه هفتاد هزار حج مقبول . پرسیدم: هفتاد هزار حج مقبول فرمود: بلی، چه بسا حجی که پذیرفته نمی شود کسی که او را زیارت کند و شبی در آنجا بیتوته کند مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده باشد. پرسیدم مانند زیارت خدا در عرش ؟! فرمود: روز قیامت ۸ نفر بر عرش خداوند قرار دارند؛ چهار نفر از اولین و چهار از آخرین اما چهار نفر از اولین پس نوح و ابراهیم و موسی و عیسی . و اما چهار نفر از آخرین پس محمد ﷺ و علی و حسن و حسین ، بعد دائره حدود توسعه پیدا می کند، با ما زائران قبور ما مینشینند که در این میان زائران فرزندم علی الرضا از همه بلند مرتبه ترند (كامل الزيارات : ۵۱۲).مردی از نیکان پیامبر را در خواب دید و پرسید یا رسول الله ، کدام یکی از فرزندانت را زیارت کنم؟ قبورشان متفرق است و زیارت همه برای من ممکن نیست. فرمودند: اولادم بعضی مسموم و برخی مقتول اند ولیکن تو هر کدام را که به تو نزدیک تر است زیارت کن که مدفون سرزمین غربت است. پرسیدم: آیا مقصود علی بن موسی الرضا الله است ؟ فرمودند: بلی وقتی نام او را بردی بگو صلّی الله علیه - سه مرتبه این جمله را تکرار فرمودند (عیون اخبار الرضا ۳۱۴:۱).
جایگاه زائر حضرت رضا
شیخ صدوق در عیون الاخبار گوید: خبر داد مرا ابو جعفر محمد بن ابی القاسم بن محمد بن الفضل التمیمی هروی ، گفت: شنیدم از ابوالحسن علی بن حسن قهستانی که گفت: در مرو رود بودم مردی از اهل مصر را دیدم که حمزه نام داشت و رهگذر بود، از مصر به زیارت على بن موسى الرضا آمده بود گفت: هنگامی که به مرقد شریف رسیدم نزدیک غروب بود، پس زیارت کردم و نماز خواندم، و در آن روز زائری غیر از من نبود چون نماز مغرب و عشا را خواندم ، خادم قبر خواست مرا بیرون کند و در را ببندد به او گفتم من از جای دور آمده ام اگر میروی در را ببند و مرا همین جا بگذار که نماز بخوانم پس خادم پذیرفت در را بست و مرا همان جا گذاشت، پس نماز خواندم تا خسته شدم و نشستم سر را به زانو گذاشتم تا لحظه ای استراحت کنم چون سر برداشتم روبرویم بر دیوار نوشته ای دیدم که این دو بیت در آن نوشته بود:
من سره أن يرى قبراً برؤيته فليأت ذا القبر إن الله أسكنه
يفرج الله عمن زاره كربه سلالة من نبي الله منتجبه
هر که بخواهد خوشحال شود با دیدن قبری که خداوند از زائر آن غصه ها را ببرد. باید به زیارت این قبر بیاید که خداوند نسل برگزیده از پیامبران خدا را در آن جا داده پس برخاستم و به نماز خواندن شروع کردم تا وقت سحر، پس نشستم و سر به زانو گذاشتم وقتی سر برداشتم دیدم روی دیوار چیزی نیست با اینکه همان نوشته چند لحظه پیش بسیار تازه بود گو اینکه در همین ساعت نوشته شده باشد ، پس صبح شد و در باز شد ، من از آنجا بیرون آمدم (عيون اخبار الرضا ۱: ۳۱۴، بحار الانوار ۹: ۳۳۷ فردی تحت تعقیب و در حرم محاصره بود وقتی کار بر او تنگ شد و گرسنگی غلبه کرد خزانه امام را غارت نمود. کرامات الرضويه : ۱۶۲). عاقبت هتک حرمت به منزلت امام رضا و فضیلت زیارتش در تحفه رضویه آمده در ماجرای سالار خان نوشته در آن شبی که افرادش به خزانه یورش بردند قفل بزرگی بر آن بود و باز کردن آن جز بر کلید خودش که نزد کلیددار بود امکان نداشت که او هم برای حفظ خزانه خود را مخفی کرده و چون کلید را پیدا نکردند یکی پیشنهاد کرد قفل را بشکنند برخی از آنها گفتند: این هتک حرمت حضرت رضا است و از این ناحیه ضرر میکنیم پس یکی به گردن خود دست گذاشت و گفت اگر ضرری پیش آمد به گردن من و به دوش من ، قفل را بشکنید. پس قفل را شکستند و خزانه را غارت کردند چند روزی نگذشته بود که آن شخص در همان مکان که به گردن خود دسته گذاشته بود تیر خورد و بیشتر یارانش کشته شدند.
هدية أجنه به زوار حضرت رضا
ابو محمد قاسم بن علاء مدائنی گفت: خبر داد مرا خادم علی بن محمد الهادي الله گفت: از ایشان اجازه گرفتم که برای زیارت حضرت رضا به طوس بروم، پس فرمود: با خود انگشتری حمل کن که نگین آن عقیق زرد بوده و بر یک طرف آن جمله ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفر الله» و بر طرف دیگر محمد و علی حک شده باشد زیرا آن امان از شر راهزنان بوده و برای سلامتی و صیانت دین خوب است. پس بیرون آمدم و انگشتر را با همان اوصاف برداشتم دوباره برای خداحافظی رفتم، وقتی از نزد حضرت بیرون آمدم صدایم زد و فرمود: ای صافی . گفتم : بلی. فرمود: انگشتر دیگری بردار که فیروزه باشد زیرا که در بین راه طوس و نیشابور به شیری بر می خوری که قافله را از حرکت باز میدارد پس جلو برو و انگشتر را به او نشان بده و به او بگو مولایم به تو میگوید از راه کنار برو سپس فرمود : باید بر نگین أن «الله الملك حک شده باشد و در طرف دیگر آن : الملك لله الواحد القهار» كه آن خاتم امیر المؤمنین است و نقش آن در اوّل «الله الملك بود، چون به خلافت رسید نوشت: «الملك لله الواحد القهار و نگین آن فیروزه بود، و آن امان از درندگان و باعث پیروزی در جنگهاست. خادم گفت به سفر رفتم و حکایتها همانطور اتفاق افتاد که مولایم خبر داده بودند، وقتی برگشتم همه را به عرض رساندم ایشان در آخر فرمودند: ماجرای دیگری برایت پیش آمد که بازگو نگردی گفتم: آقایم شاید آن را فراموش کرده باشم. ایشان فرمودند: بلی ، در طوس شبی در مرقد مطهر بیتوته کردی و طائفه ای از جن به زیارت حضرت رضا آمدند چون به نگین انگشترت نگاه کردند و نقش آن را خواندند آن را از دستت گرفتند و به مریض خود بردند پس آن را با آب شستشو دادند و آب آن را به مریض دادند تا خوب شد و انگشتر را برایت باز آوردند، از دست راستت گرفته بودند و در دست چپت گذاشتند تو بسیار از این امر متحیر شده و سبب را ندانستی پس سنگی در زیر سرت یافتی که یاقوت بود و آن را با خود آوردی، اگر آن را به بازار ببری هشتاد دینار از تو میخرند و آن هدیه جن به تو است .
راوی گوید به بازار رفته و آن را به هشتاد دینار فروختم (الأمان من أخطار الأسفار : ۴۸). محدث نوری گوید: در پشت بعضی از نسخه های قدیمی «نهج البلاغه» دیدم که به خط بعضی از فضلاء نوشته بود به روایت از ابو عبدالله حافظ که گفت : شب جمعه ای را در حرم حضرت رضا بیدار ماندم در آخر شب خوابم برد، در میان خواب و بیداری د دیدم دو فرشته از آسمان آمدند و با خط سبز بر دیوار گنبد نوشتند: إذا كنت تأمل أو ترتجي من الله في حالتيك الرضا فلازم مودة آل الرسول وجاور علي بن موسى الرضا (دار السلام ۲ : ۱۲۸).
هرگاه آرزو داری که خداوند در پنهان و نهان از تو خشنود باشد پس دوستی خاندان پیامبر را با خود داشته باشد و همسایگی حضرت رضا را انتخاب کن. و عالم جليل معتقد ، صاحب بن عباد نیز در قصیده ای آرزوی زیارت و مجاورت مشهد طهر وأرض تقديس أكرم رمس لخير مرموس من مخلص في الولاء مرموس كان بطوس الفناء تعريس منتسفاً فيه قوة العيس وبالسناء والثناء مأنوس قبر آن حضرت را نموده و بیان می دارد: یا سائراً زائراً إلى طوس أبلغ سلامي الرضا وحط على إني لو كنت مالكاً إربي وكنت أمضي العزيم مرتحلاً والله والله حلفة صدرت لمشهد بالذكاء ملتحف ای کسی که برای زیارت راهی طوس شده ای که آن سرزمین مقدس و مشهد مطهر است. سلام مرا به حضرت رضا برسان و فرود آی بر بهترین مدفن برای برترین مدفون . سوگند به خداوند و این سوگند با نیت خالص از کسی سر زده که سر تا قدم غرق ولای اهل بیت است.اگر در اختیار خود بودم در آستان طوس ساکن می شدم. و نیروی شتران راهوار را در این مسیر خاتمه می دادم. بارگاه نورانی و زیبایی حضرت رضا را که با ثنای فرشتگان مأنوس است هدف و مقصد قرار می دادم. سپس می گوید: إن ابن عباد استجار بكم كونوا أيا سادتي وسائله فما يخاف الليوث في الخيس يفسح له الله في الفراديس ابن عباد چون به شما پناهنده شده از چیزی نمی ترسد. ای سروران من شما وسیله ابن عباد باشید تا در بهشت برایش مکانی داده شود. و در پایان بیان میدارد بلغه الله ما يؤمله حتى يزور الإمام في طوس (مسند الإمام الرضا ۱: ۱۶۸) خداوند او را به آرزویش برساند تا امام را در طوس زیارت کند. علاقه حضرت رضا به مجاورین و زوارشان و دوست نداشتن مفارقت آنان یکی از خدام آستان قدس دچار فقر شدیدی گردید و برای رفع گرفتاری عازم هندوستان شد، وقتی از مشهد خارج شد در عالم رؤیا بعد از نماز عشاء دید که در حرم مطهر حضرت رضا الله است و میخواهد امام را زیارت کند، حضرت به او فرمودند به حرم من پشت کردی راهی هندوستان شدی ؟! عرض کردم: یابن رسول الله، چیزی ندارم و هیچ چیز برایم نمانده. امام فرمودند: خواص من سالانه مبلغ پانزده تومان به تو می دهند آن را خرج زندگی نماپس این مرد از راه بازگشت و پس از چند روزی آن مبلغ به دستش رسید.
صص 67-61