صحیفه رضویه  ( صص 303 ) شماره‌ی 5467

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام) > مسموم نمودن حضرت امام رضا (عليه السلام) > مسموم نمودن با انگور

خلاصه

ناظر

متن

اباصلت گفت فردا چون صبح کردیم امام لباسهای خود را پوشید و در محراب به انتظار نشست در همین حال ناگهان غلام مأمون وارد شد و به آن حضرت گفت : امیر المؤمنین ! را اجابت کن.

حضرت امام رضا نعلین بپا کرد و ردایش را پوشید و به راه افتاد و من به دنبال آن حضرت رفتم تا بر مأمون وارد شد. در پیش روی او طبقی از انگور و طبق های دیگری از میوه بود و به دست او شاخه انگوری بود که مقداری از آن را خورده بود چون حضرت امام رضا را دید از جا برخاست با او معانقه کرد و پیشانیش را بوسید و آن حضرت را کنار خود نشانید، سپس شاخه انگور را به او داد و گفت: ای پسر رسول خدا؛ انگوری بهتر از این ندیده ام .

امام فرمود :

چه بسا انگور خوبی که از بهشت میباشد .

گفت: از آن بخور حضرت امام رضا فرمود:

مرا از آن معاف بدار .

گفت : گریزی از آن نیست چه چیزی تو را از خوردن باز می دارد ، شاید ما را متهم می کنی؟ خوشه انگور را گرفت و خودش مقداری از آن را خورد، سپس به حضرت امام رضا داد و آن حضرت سه دانه تناول فرمود و آن را رها کرد و از جا برخاست

مأمون گفت : کجا می روید؟ فرمود:

به آنجایی که مرا روانه ساختی .

آنگاه ردای خود را به سر کشیده و خارج شد.

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی