عظمت حرم حضرت امام رضا در کلام آن بزرگوار
قبل از آنکه به بیان ثواب زیارت امام هشتم بپردازیم ، اندکی درباره عظمت حرم حضرت امام رضا له و بارگاه نورانی آن حضرت، توضیح می دهیم؛ تا هنگام زیارت توجه داشته باشیم که به چه جایگاهی گام نهاده ایم تا در آستان مقدس حضرت امام رضا هر چه بهتر و بیشتر خود را در برابر و در حضور آن بزرگوار ببینیم:
در این بارگاه همیشه اولیاء خدا از ملائکه و.... حضور دارند . حضرت امام رضا در ضمن حدیثی فرموده اند :
هذه البقعة روضة من رياض الجنة، ومختلف الملائكة، لا يزال فوج ينزل من السماء وفوج يصعد إلى أن ينفخ في الصور .. (مستدرك الوسائل : ۳۵۷٫۱۰)
این بقعه و بارگاه، باغی از باغهای بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است؛
همواره گروهی فرود می آیند و گروهی بالا میروند تا هنگامی که صور دمیده شود.
همه فرشتگان در برابر آن حضرت می ایستند و تا آن بزرگوار اجازه نشستن به آنها ندهند به زمین نخواهند نشست.
در این باره روایت جالبی از حضرت امام جواد وارد شده که با این کلام ارتباط دارد از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
یکی از اصحاب حضرت امام رضا مریض شد، آن حضرت به عیادت او رفت و فرمود : چگونه تو را مییابیم در چه حالی هستی ؟
عرض کرد: بعد از شما مرگ را ملاقات کردم مقصودش شدت بیماری و سختی و درد و ناراحتی بوده است.
امام فرمود : مرگ را چگونه دیدار کردی ؟
عرض کرد : بسیار سخت و دردناک
فرمود: مرگ را دیدار نکرده ای بلکه چیزی که تو را آگاه کند و بعضی از احوال مرگ را به تو نشان دهد دیدار کرده ای مردم نسبت به مرگ دو نوعند: گروهی با مردن راحت میشوند و گروهی با مردن آنها دیگران راحت میشوند؛ پس ایمان به پروردگار و ولایت ما اهل بیت را تازه کن تا از نوع اول باشی و راحت شوی آن شخص به دستور امام عمل کرد سپس عرض کرد: ای فرزند رسول خدا اینها فرشتگان پروردگارند که با درود و احترام و هدایا آمده اند ، بر شما سلام میکنند و در پیش روی شما ایستاده اند به آنها اجازه دهید که بنشینند .
حضرت امام رضا فرمود : ای فرشتگان پروردگار من بنشینید.
سپس به آن مریض فرمود: از این فرشتگان بپرس آیا به آنها دستور داده شده که در حضور من بایستند ؟
مریض گفت: از آنها پرسش نمودم جواب دادند که اگر همه فرشتگانی که خدا آفریده است در پیشگاه شما حاضر شوند همگی خواهند ایستاد و هرگز نمی نشینند تا به آنها اجازه دهی و خداوند به آنها این گونه دستور داده است . ( الدعوات : ۲۲۸)
حرم حضرت امام رضا - همان گونه که آن حضرت فرموده اند - همواره ، جایگاه رفت و آمد ملائکه است.
بدیهی است که دربار همه ائمه اطهار از این عظمت برخوردار میباشند و فرشتگان همه مأمور به خضوع و تواضع نسبت به تمامی معصومین می باشند. نه تنها فرشتگان ، بلکه پیامبران اولوا العزم الهی نیز از مقام و منزلت آن بزرگواران آگاه بوده و در گرفتاری های بسیار سخت خداوند را به حق این بزرگواران خوانده و نجات یافته اند.
(69-70)
یک جریان بسیار مهم
یا مهربانی حضرت امام رضا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه به دو جوان مسیحی
جریان بسیار جالبی نقل شده که نشان دهنده مهربانی عظیم حضرت امام رضا است و نیز هاله ای از رأفت و مهربانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه را در بردارد :
شخصی که مورد اطمینان میباشد گفته است: در مشهد مقدس، منزل یکی از دوستان ، با دو دانشجوی آمریکایی که زن و شوهر بودند، ملاقات کردم. برای آن دو ، داستان شگفت آوری رخ داده بود که به تقاضای میزبان آن داستان را برای ما نقل کردند:
آن دو جوان آمریکایی گفتند وقتی که ما در یکی از دانشگاه های آمریکا مشغول تحصیل بودیم، پیوسته در خود احساس کمبود میکردیم.
با اشاره به سینه اش گفت احساس میکردم که این جا خالی است، سپس گمان کردم که این کمبود ناشی از غریزه جنسی است و با ازدواج و انتخاب همسر ، آن خلا پر می شود؛ از این رو هر دو تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم؛ اما پس از ازدواج نیز آن خلا پر نشد و همچنان آن کمبود را در خود احساس میکردیم.
از این امر سخت ناراحت شدم و با این که به همسرم علاقه داشتم، در ظاهر تمایلی به او نشان نمیدادم و گاهی حتی حوصله صحبت کردن با او را هم نداشتم، روزی برای عذرخواهی به او گفتم اگر گاهی میبینی که من حال خاصی دارم و از تو دوری می گزینم ، گمان نکنی علاقه ای به تو ندارم؛ بلکه این ناراحتی و افسردگی و احساس خلا از دوران دانشجویی در من بوده و تاکنون رفع نشده است و گاهی بدان مبتلا می شوم.
همسرم گفت: اتفاقاً من نیز چنین حالتی دارم پی بردم که این احساس خلا درونی ، درک مشترک هر دوی ما است؛ در نتیجه تصمیم گرفتیم برای رفع آن چاره ای بیندیشیم. در آغاز بنا گذاشتیم که بیشتر به کلیسا رفت و آمد داشته باشیم و به مسایل معنوی بپردازیم تا شاید آن خلا بر طرف شود.
ارتباطمان را با کلیسا و مسایل معنوی گسترش دادیم و در آن زمینه ، کتابهایی را نیز مطالعه کردیم؛ اما آن خلا و عطش معنوی رفع نشد.
چون شنیده بودیم که در کشورهای شرقی به ویژه چین و هندوستان مذاهبی وجود دارند که مردم را به ریاضت و انجام تمرینهای ویژه ای برای رسیدن به حقیقت دعوت میکنند تصمیم گرفتیم به آن کشورها سفر کنیم، و چون چین، از دیگر کشورهای شرقی به آمریکا نزدیک تر است ابتدا به چین سفر کردیم. در چین از مسئولان سفارت آمریکا خواستیم کسانی را که در آن کشور در زمینه مسایل معنوی و ریاضت سرآمدند ، به ما معرفی کنند. آنها شخصی را به ما معرفی کردند که می گفتند رهبر روحانیان مذهبی چین و بزرگترین شخصیت معنوی آن کشور است.
با کمک سفارت، موفق شدیم نزد او برویم و با راهنمایی و کمک او مدتی به ریاضت مشغول شدیم، اما کمبود معنوی و خلا درونی ما برطرف نشد .
از چین به تبت رفتیم در آنجا و در دامنه های کوه هیمالیا معبدهایی بود که عده ای در آنها به عبادت و ریاضت می پرداختند. به ما اجازه دادند که به یکی از معبدها راه یابیم و مدتی به ریاضت بپردازیم.
ریاضتهایی که در آنجا متحمل میشدیم بسیار سخت بود؛ از جمله چهل شب روی تختی که روی آن میخهای تیزی کوبیده بودند میخوابیدیم . پس از گذراندن مدتی در آنجا و انجام ریاضتها و عبادتها باز احساس کردیم خلا درونی ما همچنان باقی است.
از آنجا به هندوستان رفتیم و با مرتاضان فراوانی تماس گرفتیم و مدتی در آنجا به ریاضت پرداختیم، اما نتیجه نگرفتیم و مأیوس شدیم .
سرانجام این تصور در ما پدید آمد که اصلاً در عالم واقعیتی وجود ندارد که بتواند خلا درونی انسان را بر طرف کند.
نا امیدانه تصمیم گرفتیم از طریق خاورمیانه به اروپا و سپس آمریکا رهسپار شویم. از هندوستان به پاکستان و از طریق افغانستان به ایران آمدیم و ابتدا وارد شهر بزرگ مشهد شدیم و آن را شهر عجیبی یافتیم که نمونه آن را تاکنون مشاهده نکرده بودیم
در وسط شهر، ساختمانی جالب و باشکوه با گنبد و گلدسته های طلا که پیوسته انبوهی از مردم به آن رفت و آمد داشتند ما را به خود جلب کرد.
پرسیدم اینجا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند: این مردم مسلمانند و کتاب مذهبی آنان قرآن است و در این شهر و در این ساختمان یکی از رهبران مذهبی آنها که به او امام میگویند ، دفن شده است .
پرسیدم : امام کیست و چه میکند؟
گفتند: امام ، انسان کاملی است که دارای عالی ترین مراحل کمال انسانی است و او با داشتن آن مقام دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است.
مسلمانان چون چنین اعتقادی دارند؛ به زیارت امامشان میروند و با عرض ادب و احترام از او حاجت میخواهند و امام نیاز آنها را برآورده می سازد. گفتم : قسمتهای مهمی از قرآن را برای ما نقل کنید.
گفتند: در یکی از آیات قرآن آمده است که هر چیزی خدا را تسبیح می گوید. آن سخنان برای ما معمایی شد که چطور با این که امام آنها مرده است ، باز او را زنده می دانند و افزون بر این معتقدند که همه چیز حتی کوه ها و درختان، خدا را تسبیح می گویند باور نکردیم و تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد حرم رضوی شویم.
در صحن ، یکی از خادمان که وسیله ای شبیه چماق با روکش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم از ورودمان به صحن جلوگیری کرد و گفت: ورود خارجی ها ممنوع است.
گفتم: ما چندین هزار کیلومتر در دنیا سفر کرده ایم و به اماکن گوناگون وارد شده ایم و هیچ کجا به ما نگفتند که ورود خارجی ممنوع است، چرا شما از ورود ما جلوگیری میکنید؟ قصد ما فقط تماشای این محل است و نیت بدی نداریم. هر چه اصرار کردیم فایده ای نداشت و از ورود ما جلوگیری کردند.
ما با ناراحتی از آنجا دور شدیم و در آن حوالی روبروی مسافرخانه ای لب جوی آب نشستیم (در زمان گذشته در خیابان شیرازی، جوی آب وجود داشت.)، من مدتی به فکر فرو رفتم که نکند در عالم حقیقتی باشد که در این جا نهان است و ما نمیشناسیم؟ اگر در اینجا خبری باشد و آنان ما را راه ندهند تا از آن آگاه شویم برایمان سخت حسرت آور و رنج آور است که با آن همه زحمت ، تلاش و تحمل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم بی اختیار گریه ام گرفت و مدتی گریستم.
ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که آن شخص مدفون یا امام و انسان کامل است. و آنها راست میگویند یا دروغ میگویند و او انسان کامل نیست ؛ اگر آنها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش می داند که ما به دنبال چه هدفی این همه راه آمده ایم و باید ما را دریابد و اگر آنان دروغ می گویند ، ضرورتی ندارد به تماشای آن جا برویم.
همین طور که اشک می ریختم و خود را تسلّی میدادم ، دست فروشی که تعدادی آیینه ، مهر و تسبیح در دست داشت، نزدم آمد و به زبان انگلیسی و با لهجه شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی ؟
سر بلند کردم و جریان را برای او گفتم که ما برای کشف حقیقت به چندین کشور سفر کرده ایم و سالها ریاضت کشیده ایم و اکنون که به این جا آمده ایم ، به حرم راهمان نمی دهند.
گفت: ناراحت نباش برو راهتان میدهند
گفتم : الآن ما به آن جا رفتیم و راهمان ندادند.
گفت: آن وقت اجازه نداشتند. من در آن لحظه فکر نکردم که چطور آن دست فروش به انگلیسی آنهم با لهجه محلی با من حرف میزند و از کجا خبر دارد که پیش تر خادمان حرم اجازه نداشتند ما را راه بدهند و اکنون اجازه دارند و چرا من راز دلم را برای او گفتم؟!
سرانجام به سوی حرم راه افتادیم و وقتی به در صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد. پیش خود گفتم شاید ما را ندیده است. برگشتیم و به او نگاه کردیم؛ اما او عکس العملی نشان نداد.
وارد صحن شدیم و به راهروی رسیدیم که جمعیت انبوهی از آن جا وارد حرم می شدند ما نیز همراه جمعیت وارد راهرو شدیم.
فشار جمعیت ما را از این سو به آن سو میکشاند تا این که به در حرم رسیدیم؛ اما ناگهان من احساس کردم که اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتم، پیرامونم خلوت تر می شد و بدون مزاحمت و فشار جمعیت به پنجره های ضریح مقدس رسیدم و مشاهده کردم که درون ضریح ، شخصی ایستاده است .
بی اختیار تعظیم و سلام کردم آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا داد و فرمود: چه می خواهی ؟
من هر چه پیش تر در ذهنم بود یکباره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم که چه می خواهم چیزی به ذهنم نیامد. فقط یک مطلب به ذهنم آمد و در محضر حضرت گفتم و آن این بود که من شنیده ام در قرآن آمده است: همه موجودات خدا را تسبیح می گویند! وقتی آن مطلب را عرض کردم فرمود: به تو نشان میدهم.
بعد بی اختیار از حرم بیرون آمدم باز احساس کردم که پیرامونم خلوت است و کسی مزاحم من نمیشود خداحافظی کردم و از حرم خارج شدم اما مبهوت مانده بودم.
وقتی از حرم خارج و به صحن وارد شدم حالتی به من دست داد که میشنیدم هر چه پیرامون من وجود دارد از در و دیوار و درخت و زمین و آسمان همه تسبیح می گویند .
با مشاهده این صحنه دیگر چیزی نفهمیدم و بیهوش به روی زمین افتادم ، پس از به هوش آمدن خود را در اتاقی بر روی تختی دیدم که عده ای آب به صورتم می ریختند تا به هوش آیم.
پس از آن واقعه ، متوجه شدم که در عالم حقیقتی وجود دارد و آن حقیقت در اینجا است و انسان میتواند به مقامی برسد که مرگ و زندگی برای او یکسان باشد و مرگ نداشته باشد و همچنین پی بردم که قرآن راست میگوید که همه چیز تسبیح گوی خدا است.
از این جریان چنین نتیجه میگیریم که مردم هر چند در دنیا و مادیات غرق شده باشند، اگر از آن دل ببرند و به راستی جویای راه هدایت شوند، راهنمایان الهی از آنان دستگیری میکنند؛ همان گونه که در این جریان حضرت امام رضا دو جوان مسیحی را به راه راست راهنمایی نمودند.
آری؛ اگر انسان برای پیدا کردن راه صداقت داشته باشد؛ گرچه مدتی به بی راهه رود، سرانجام راهنمایی شده و راه اصلی را پیدا می کند.
با اطمینان و یقین میتوان گفت اگر در آنچه تاکنون خوانده اید ، دقت و توجه کرده باشید، در فکر و اندیشه شما تأثیر نیکویی داشته است.
بنابراین تا میتوانید هنگام زیارت توجه بیشتری داشته باشید و عظمت حضرت امام رضا را - که ولایت بر ما سوی الله دارند و حجت خداوند در زمین تا کهکشانها و ... میباشند - به خاطر داشته باشید.
لحظه هایی را که در بارگاه آن حضرت و در حضورشان هستید غنیمت بشمارید و بدانید حضرت امام رضا از شما چه انتظاری دارند و با دعا نمودن برای هرچه زودتر فرارسیدن دولت کریمه امام زمان عجل الله تعالى فرجه ، وظیفه خود را انجام داده و به این وسیله، لطف و عنایت حضرت امام رضا را به خود بیشتر کنید.
از خداوند بزرگ و مهربان میخواهم که این اثر را قبول نموده و مؤثر فرماید و از امام رئوف حضرت علی بن موسى الرضا و حضرت بقية الله الأعظم امام زمان ارواحنا فداء طلب عفو و رأفت نموده و اگر تألیف این کتاب از ثواب برخوردار باشد، آن را به شفیعه روز جزا اخت الرضا حضرت فاطمه معصومه که ریزه خواری از ریزه خواران خوان آن خاتون دو عالم هستم، هدیه می نمایم.
ملتمس دعا
مرتضی مجتهدی سیستانی
(132-137)