هم راه با بهار - حکایت هایی از سفر امام رضا(ع) از مدینه تا طوس  ( صص 6 ) شماره‌ی 5512

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل مامون با امام (عليه السلام) > مکاتبه های فراوان مامون با امام رضا برای آمدن به خراسان

خلاصه

ناظر

متن

مدینه

نامه مأمون :

امام رضا (ع) در خانه بود. خانه ای ساده و کوچک در گوشه ی مدینه که محل رفت و آمد دوستان و باران بود . دو سوار از راه رسیدند و یک راست به سوی خانه ی امام آمدند. از لباس ها و اسب هایشان معلوم بود که از ماموران مأمونند، نام یکی شان رجا و نام دیگری یاسر بود. از اسب ها پایین پریدند جلو رفتند و نامه ی مامون را به دست امام دادند.

 امام نامه را باز کرد و آن را خواند. مأمون از امام رضا (2) خواسته بود که باید هر چه سریع تر به مرو بیاید . امام رضا () چاره ای نداشت جز این که دعوت مامون را بپذیرد زیرا مأمون نیز مثل سایر خلیفه های ستمگر اموی و عباسی زبانش زور بود و اگر کسی دستورش را نمی پذیرفت ممکن بود به هر کاری و جنایتی دست بزند.

امام نامه را کنار گذاشت و شروع کرد به جمع کردن وسایل سفر وقتی وسایل سفر آماده شد آن ها را در گوشه ای گذاشت و با دقت همه را بست. پسر کوچکش جواد (2) نزدیک پدر ایستاده بود امام با مهربانی دست فرزند عزیزش را گرفت و با هم از منزل بیرون آمدند و به سوی مسجد پیامبر () رفتند. آسمان مدینه گرفته بود و نسیم غم در شهر می وزید.

مخاطب

نوجوان ، جوان

قالب

کتاب داستان كوتاه