طوس
آتش حسادت :
سال ۲۰۳ هجری قمری بود. بیش از دو سال از حضور امام رضا (ع) در مرو می گذشت. مأمون می خواست مرو را ترک کند و به سوی بغداد حرکت کند و شورشها و قیام هایی را که مردم علیه حکومت ظالم عباسی برپا کرده بودند بخواباند و دوباره بغداد را مرکز حکومت تنگین عباسیان قرار دهد.
مأمون، فضل بن سهل وزير معروف خود را مرموزانه به قتل رساند چون احتمال می داد که فضل توطنه کند و حکومت را از چنگش بیرون بیاورد.
مامون با درباریان و لشکریانش از مرو خارج شدند امام را هم با خود آورده بودند. در مسیر برگشت به بغداد به سرزمین طوس رسیدند. مامون کینه امام رضا (ع) را به دل داشت زیرا می دانست که مردم مرو و نیشابور و تمام خراسان و ایران امام را بسیار دوست دارند.
استقبلال با شکوه مردم نیشابور از امام و هم چنین حرکت بی نظیر مردم مرو در روز عید فطر در پشت سر امام نشان داده بود که مردم شیفته ی ایشان هستند و هر چه امام بخواهد آنها با جان و دل انجام می دهند.
مأمون می دید که مردم مرو و خراسان خود او را با همه ثروت و قدرت و لشگری که دارد دوست ندارند. بنابراین هم به خاطر آتش حسادتی که در دلش شعله می کشید و هم به خاطر این که می ترسید سلطنت را از دست بدهد . تصمیم خطرناکی گرفت .... !؟
طوس
انگور زهر آلود :
مامون دیگر نمی خواست امام رضا () را تحمل کند و او را در کنار خود ببیند . او مثل خفاشی بود که نمی توانست در خورشید درخشان چهره امام رضا (1) نگاه کند.
مامون نیز مانند پدر ستمگرش هارون و نیاکان ناپاکش فقط به قدرت و سلطنت می اندیشید و هر چه را که احساس میکرد میخواهد حکومتش را برهم بزند. از بین می برد. مأمون نیز مانند. سایر خلیفه های ستمگر اموی و عباسی که برای از بین بردن امامان معصوم (۳) از زهر استفاده می کردند تصمیم گرفت با زهر امام رضا (ع) را مسموم نماید. او دستور داد نوک چند سوزن را با سم آلوده کنند و سوزنها را در دانه های انگور فرو کنند و مدتی صبر کنند تا سم ها به تدریج در دانه ها رسوب کند و انگور کاملا زهر آلود شود. انگور زهر آلود آماده شد وقتی امام رضا (() پیش مامون آمد و در برابر مامون نشست مأمون ستمگر انگور مسموم را در جلوی امام گذاشت. همین که امام رضا ( ) چند دانه از انگور میل کردند سم اثر کرد و ایشان بیمار شدند . بیماری به اندازه ای شدید بود که امام نمی توانست حرکت کند با زحمت زیاد برخاست و با سختی بسیار به منزل رفت و ناچار شد در بستر استراحت کند
طوس
انار زهر آلود :
امام در بستر بیماری بود مامون می ترسید حال امام بهبودی پیدا کند. بنابراین برای این که نقشه شوم خود را کامل کند عبدالله بن بشیر را صدا کرد و مخفیانه به او گفت: ناخنهای خود را چند روز نگیر تا حسابی بلند شوند بعد نزد من بیا کار مهمی با شما دارم چند روز گذشت عبدالله با ناخن های بلند و ناپسند خود نزد مأمون رفت. مأمون مومی را که آغشته به سم بود به او داد و گفت : این موم سم دار را به ناخن های خود بمال ، عبدالله دستور مامون را اجرا کرد. مامون به او گفت : حالا همراه من بیا ، می خواهم به عبادت على بن موسى الرضا (1) بروم هر دو راه افتادند و به خانه امام رضا () رسیدند .
امام در بستر بیماری بود. مامون حیله گر سعی کرد خود را ناراحت نشان دهد و وانمود کند که برای سرزدن و عبادت امام آمده است .
چند لحظه گذشت مأمون به یکی از نوکرانش گفت: فوری سبدی پر از انار برای علی بن موسی بیاورید تا میل کند. خیلی سریع ، سیدی پر از آثار آوردند. مأمون به عبدالله نگاهی انداخت و گفت: آثاری را برای ایشان دانه دانه کن عبدالله از چشمهای شوم مأمون فهمید که منظور او چیست زود دست به کار شد آن نوکر خانن که مثل ارباب ستمگر خود یک ذره هم رحم نداشت هنگام دانه کردن انار، ناخن های سیاه و سمی اش را به دانه ها فشار میداد تا زهر ناخنهایش درون دانه های آثار نفوذ کند .
مامون ظرفی را که پر از دانه های زهر آلود بود برداشت و در جلوی امام گذاشت و اصرار کرد که امام صرف کند. امام همین که مقداری از دانه های انار را صرف کرد. سم اثر کرد و حال ایشان منقلب شد و بیماری اش شدید تر شد. مأمون و عبدالله مخفیانه لبخند زهر آلود زدند و خانه را ترک کردند و دوستان امام سراسیمه به بالین ایشان شتافتند .
طوس
در کنار همه :
آخرین روز زندگی پربار امام رضا () بود. انار زهر آلود اثر کرده بود. لحظه به لحظه بیماری امام رضا ( ) بیشتر و دردهایش شدیدتر میشد. زهر زیاد تن ایشان را بسیار ناتوان کرده بود.
امام مهربان با همان حال ناتوان نماز ظهر را در بستر خواند و به یکی از یارانش فرمود: آیا دوستان و نزدیکان ما ناهار خورده اند؟ دوست امام گفت : با این حالی که شما دارید کسی میل ندارد لب به غذا بزند همه ی شیعیان و دوستان نگران حال شما هستند.
امام رضا ( ) با همان حال ناجور و ناتوانش با سختی بسیار از بستر بلند شد و سرجایش نشست سپس فرمود: سفره بیندازید و غذا را بیاورید. سفره را انداختند و غذا را آوردند . امام رضا (2) یکی یکی همه را صدا زد و همه را برای صرف ناهار دعوت کرد. دوستان و یاران امام همه آمدند امام با مهربانی نگاهشان کرد و به آنها فرمود : بفرمایید سر سفره بنشینید و به همه اظهار لطف کرد.
هنگی حرف امام را اطاعت کردند و سر سفره نشستند چشم هایشان چشمه ی اشک بود و دل هایشان دریای درد .
طوس
گریه ی آسمان و زمین :
انگور و انار زهر آلود مأمون ستمگر کار خودش را کرد و امام مهربان و عزیز بعد از تحمل دردهای شدید و شکننده در پایان ماه صفر سال ۲۰۳ هجری در سرزمین طوس به شهادت رسید .
رسول خدا () روزی به یارانش گفته بود پاره جگر من در سرزمین طوس دفن خواهد شد. خود امام رضا (۳) نیز هنگامی که به طوس رسید به باغ حمید وارد شد روی زمین خطی کشید و فرمود: این جا تربت من است. به زودی خدای بزرگ این جا را محل رفت و آمد شیعیان و دوستان من قرار می دهد.
یک بار هم به دوستانش گفته بود: من با زهر ، مظلومانه مسموم خواهم شد و از دنیا می روم و فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه می کنند .
سرانجام این خبرهای تلخ رخ داد و امام رضا (ع) در آخر ماه صفر، مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید. خبر جان سوز شهادت امام رضا () مثل موج همه جا پیچید هر کس این خبر جان سوز را می شنید بر سرو سینه می زد. هیچ کس آرام و قرار نداشت. زمینیان و آسمانیان مثل ابر بهار گریه می کردند.