تشنگی همراهان امام رضا علیه السلام
حضرت رضا سلام الله علیه در مسیر خود بسوی خراسان به سرزمین خشک و کویری سوزان رسیدند همراهان تشنه شدند و آبی برای نوشیدن پیدا نکردند قنبری مردی از اولاد قنبر کبیر غلام علی که با امام ها همراه بود گوید تشنگی بر ما غلبه کرد گرمای سوزان و شنهای داغ بیابان هر لحظه ما را تهدید میکردند و آبی هم برای نوشیدن نبود بیم آن میرفت که خود و چهار پایان نابود گردیم
در این هنگام امام رضا الله جائی را بما نشان داد و فرمود در آن مکان برای یافتن آب جستجو کنید و به آب خواهید رسید. ما هم به محل مورد نظر آن حضرت رفتیم و در آنجا آب پیدا کردیم چهارپایان خود را سیراب نمودیم و خود هم نوشیدیم و همه کاروانیان را هم آب دادیم و بعد از آن کویر خطرناک و سوزان را پشت سر گذاشتیم.
امام رضا عليه السلام در نیشابور
حضرت رضا سلام الله علیه پس از عبور از کویر بزرگ خراسان از طریق سبزوار و یا از طریق کاشمر وارد شهر بزرگ نیشابور شدند نیشابور که آن را ابر شهر و نوشهر هم میگفتند از شهرهای بزرگ مشرق بود و در آن ایام از جهت علم و فرهنگ و سیاست و تجارت از مراکز حساس خراسان بشمار میرفت کاروانهای تجارتی در مسیر خود به شرق و غرب عالم از این جا عبور میکردند.
به گفته ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب مناقب امام رضا چند ماه در نیشابور توقف کرده و در این مدت مذاکراتی هم با اهل علم و ادب داشته است. حاکم نیشابوری در کتاب خود تاریخ نیشابور ذکر کرده که امام رضا در نیشابور در محله فور در منزلی که آن را پسندیده میگفتند فرود آمد علت این که آن خانه را پسندیده میگفتند این است که امام آنرا برای سکونت خود برگزیده بود.
امام رضا در آنجا با دست خود چند درخت کاشته بود و بعد از رفتن آن جناب از نیشابور آن درختها بزرگ شدند و میوه دادند و مردمان نیشابور از میوه آن درخت ها برای شفای بیماران استفاده میکردند و به آن تبرک میجستند و گروهی هم شفا یافتند و این جریان تا مدتها ادامه داشت و مردم متوجه آن درخت ها بودند.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا روایت میکند که امام رضا ل هنگام اقامت در نیشابور به حمامی که در آن محله بود میرفتند و آن حمام را حمام رضا میگفتند. صدوق میگوید: در زمان ما هم به همان نام معروف میباشد، امام رضا به آن حمام میرفتند و بعد در بام حمام نماز میگذارد. این حمام و پشت بام آن بعد بصورت مرکز مقدسی درآمد و مردم گروه گروه به نوبت در آن جا نماز میخوانند.
حضرت رضا بعد از مدتی از نیشابور عازم مرو شد. هنگامی که موکب رسمی آن بزرگوار خواست نیشابور را ترک گوید، مردم در کنار کوچه و خیابانها و جاده های منتهی بطرف طوس اجتماع کرده بودند و مراسم بدرقه رسمی انجام میگرفت و تمام شخصیتها و بزرگان شهر در آنجا حاضر بودند. موکب از منزل بیرون شد و آماده خارج شدن از نیشابور گردید.
در این هنگام ازدحام فوق العاده ای در مسیر حرکت موکب پیدا شد. مردم هلهله میکردند و هر کدام به اندازه اعتقاد خود ابراز احساسات مینمودند در این وقت گروهی از محدثان و علماء نیشابور در کنار کجاوه مخصوص آن بزرگوار حضور پیدا کردند و از آن حضرت خواستند حدیثی از جدش رسول خدا له برای آنها املاء فرماید و بخواند.
امام رضا سر مبارک خود را از کجاوه بیرون کرده متوجه انبوه جمعیت شدند در این هنگام قلمدانها از کمرها باز شد و آماده نوشتن حدیث امام رضا گردید. امام فرمودند: پدرم از پدرش و او از پدرانش از علیا روایت میکند که رسول خدا لعل الله فرمودند: خداوند متعال میفرماید: کلمه «لا اله الا الله» حصار و در من است هر کس در آنجا قرار گیرد در آسایش خواهد بود.
بعد از گفتن این سخن در جای خود قرار گرفت و بار دیگر سر خود را از کجاوه بیرون کرد و فرمود، لا اله الا الله گفتن تنها کافی نیست و شرائطی دارد و منهم یکی از شرائط آن میباشم. این حدیث را که به «سلسلة الذهب» معروف میباشد گروهی از محدثان بزرگ نقل کرده اند که از آن جمله اسحاق بن ابراهیم حنظلی مروزی میباشد که ما شرح حال او را در کتاب راویان امام رضا الله نوشته ایم.
این حدیث را از این جهت سلسلة الذهب گفته اند که رجال سند آن همه از امامان اهل بیت ام هستند و حدیث را از جدشان رسول خدا الا الله و او از جبرئیل و او هم از لوح و او از قلم و قلم هم از خداوند متعال نقل میکند و برای همین جهت است که احمد بن حنبل میگفت اگر این حدیث را با همین سند بر مصروعی بخوانند بهبود خواهد یافت.