ای یاور پرندگان ادرکنی
گنجشکی که امان خواست
سلیمان بن جعفری :گفت یک روز در باغ و مزرعه ای خدمت امام رضا بودم. ناگهان گنجشکی آمد و رو به روی حضرت نشست و با اضطراب و نگرانی جیک جیک کنان سر و صدا کرد.
حضرت رو کرد به من و فرمود: ای سلیمان آیا میدانی این گنجشک چه میگوید؟
عرض کردم خدا و رسول خدا و فرزندش بهتر میداند.
حضرت فرمود میگوید ماری به سوی آشیانه من آمده و میخواهد جوجه های مرا بخورد برخیز و این عصا - چوب دستی - را بگیر و به خانه ای که لانه گنجشک در آن است برو و مار را بکش بعد به خانه ای که در آن نزدیکی بود اشاره کرد.
من برخاستم و عصا را برداشتم و وارد آن خانه شدم. دیدم ماری در خانه میگردد و به این سو و آن سو حرکت میکند با چوب دستی بر سرش زدم و او را کشتم. (1) . بحار، ج ۴۹ ، ص ۸۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ٣٦٢ ؛ كشف الغمه، ج ٣ ، ص ۱۴۰ ؛ محجة البيضاء، ج ۴، ص ۲۹۲ . )
یا ضامن آهو ادرکنی
آهویی که پناه خواست
پسر سلطان سنجر پادشاه ایران یا پسر یکی از وزیرانش به تب و بیماری شدیدی مبتلا شد پزشکان گفتند باید برای علاج این بیماری به تفریح رفته خود را به شکار مشغول نماید. شاید به این وسیله سلامتی و بهبودی خود را به دست آورد.
آن پسر هر روز با بعضی از نوکران و خدمتکارانش به گردش تفریح و شکار می رفت.
در یکی از روزها آهویی به سرعت از مقابلش گذشت. او با اسب آهو را به سرعت دنبال کرد حیوان به بارگاه امام رضا پناه برد. شاهزاده نیز خود را به آن پناهگاه با عظمت امام رساند و دستور داد آهو را شکار کنند. سپاهیانش جرأت نکردند که به این کار اقدام نمایند؛ گویی پاهایشان به زمین چسبیده توان حرکت از وجودشان سلب شده بود.
شاهزاده با مشاهده این صحنه سخت منقلب گردید. وقتی به خود آمد به همراهانش دستور داد از اسب پیاده شوند خودش نیز از مرکب پیاده شد و کفش از پا درآورد. با پای برهنه و با کمال ادب به سوی مرقد شریف امام قدم برداشت و خود را روی قبر انداخت و با ناله و گریه و زاری و دعا به درگاه خداوند شفای خود را از امام رضا درخواست نمود. همان لحظه دعایش مستجاب شد و شفا یافت.
همه اطرافیان خوش حال شدند و این مژده را به سلطان رساندند که فرزندش به برکت قبر امام رضا الله شفا یافته است. در ضمن پیشنهاد کردند که شاهزاده در کنار قبر امام بماند و باز نگردد تا تعدادی از کارگران بروند و بر قبر مبارک امام بارگاه با شکوهی بسازند که به این وسیله یادگاری از او باقی بماند.
پادشاه از شنیدن این مژده بسیار شاد گشت و سجده شکر به جا آورد. بعد معماران و بناها را فرستاد تا روی قبر مبارک آن حضرت گنبد و بارگاهی با شکوه ساختند. اطراف شهر را هم دیوار کشی کردند تا در آنجا شهری زیبا بنا شود. (1) بحار، ج ۴۸ ، ص ۳۲۸ )
علامه قاضی نور الله شوشتری صاحب کتاب مجالس المؤمنين می نویسد:
بارگاه عالی و با شکوه و بنای عظیمی که هم اکنون بر فراز قبر مبارک حضرت رضا قرار دارد از آثار شرف الدین ابوطاهر بن سعد قمی وزیر سلطان سنجر است. (2) ۲. بحار، ج ۴۸ ، ص ۳۲۵ ؛ مجالس المؤمنين، ج ۲، ص ٤٦٣ . )
ای مهربان بر حیوانات انسان نما مددی
داستان شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی
صاحب کتاب نشان از بینشانها علی مقدادی اصفهانی - درباره سکونت و محل دفن پدر خود؛ عالم ربانی فاضل جليل القدر، صاحب نفس زکیه و کرامات قدسیه آیت الله حاج شیخ حسن علی اصفهانی معروف و مشهور به «نخودکی» مینویسد: پدرم به من گفت
پس از مدتی زندگی در مشهد مقدس تصمیم گرفتم برای همیشه به شهر نجف اشرف نقل مکان کرده در آنجا ساکن شوم. اما قبل از حرکت مدتی در یکی از اتاقهای صحن عتیق رضوی در مشهد با خود خلوت کردم و به ریاضت نفس مشغول شدم همچنان در حال ذکر و مراقبه بودم که ناگهان - پرده غیب برایم گشوده شده و - دیدم درهای صحن مطهر عتیق بسته شد و یک منادی صدا میزند و میگوید
حضرت رضا اراده فرموده اند که از زوار خویش دیدن کنند. پس از آن در محلی جنب ایوان عباسی - در همین نقطه که اکنون محل دفن شیخ میباشد - یک کرسی نهادند و حضرت روی آن قرار گرفت. بعد به دستور امام در شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد تا زوار از در شرقی وارد و از در غربی خارج شوند بعد از دستور امام دیدم که تمام صحن مملو از جمعیت است؛ جمعیتی از مردم که بعضی از آنان به صورت حيوانات مختلف بودند و به همین صورت انسان و حیوان - از پیش روی حضرت عبور میکردند. اما قبل از آن که از پیش روی امام بگذرند حضرت دست مبارک و پر نوازش خود را بر سر همه زوار حتی آنهایی که به صورت حیوان بودند میکشید و اظهار مرحمت می فرمود. پس از آن سیر و شهود معنوی و مشاهده آن رأفت عام - و مهر و محبت عمومی - از امام ، از رفتن به نجف اشرف منصرف شده تصمیم گرفتم برای همیشه در مشهد مقدس ساکن شوم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم .
فرزند شیخ می گوید پس از ذکر این واقعه محل استقرار کرسی امام على بن موسی الرضا را برای مدفن خود نشان داد و وصیت کرد که پس از رحلت از این دنیا در همان محل دفنش کنند. سرانجام قبل از اذان صبح - پس از وفات - در همان نقطه مبارک مدفون شد. مرحوم سید ذبیح الله امیر شهیدی که از ارادتمندان ایشان بود سنگی را روی قبر ایشان نصب کرد که روی آن این عبارت حک شده است.
«تربت کیمیا اثر مقتدای اهل نظر، مرحوم حاج شیخ
حسنعلی اصفهانی، طاب نژاه ۱۷ شعبان ۱۳۶۱ هجری »
هنوز هم مدفن ایشان مزار اهل دل و عارفان و سالکان راه حق و ارادتمندان او است و از روح پر فتوحش استمداد میکنند و از مقام ارجمندش همت می طلبند. (1) ۱ نشانی از بی نشانها علی مقدادی اصفهانی، ص ۳۲. )