تحلیلی بر سیاست و انگیزه های فضل بن سهل در دعوت امام رضا (ع) به خراسان
دکتر امیر اکبری استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد
در بررسی مجموع دلایل دعوت امام رضا به خراسان بسیاری از محققان به تحلیل انگیزه ها و اهداف مأمون از این امر پرداخته و مسئله دعوت و شهادت امام (ع) را زائیده سیاست و دیدگاه مأمون میدانند در این میان نقش فضل بن سهل بسیار کمتر از مأمون در دعوت امام نمایان شده است. مسئله دعوت امام از مدینه به مرو زمانی مطرح شد که به واقع مأمون چندان نقشی در اداره خلافت اسلامی نداشت. منابع تاریخی در فاصله سالهای ۱۹۳ هـ مرگ هارون الرشید تا سال ۲۰۰ه.ق که امام وارد خراسان شدند کاملاً اشاره بر آن دارند که تدابیر سیاسی و اداره خلافت با سیاستهای فضل صورت میپذیرفت با توجه به نقش کاملاً محرز مأمون در شهادت امام وی چندان تدبیری بیش از فضل در مقوله دعوت نداشت چنانکه دعوت امام نقشه ای کاملاً طراحی شده با انگیزه و اهداف خاص و برای برقراری آرامش در سراسر خلافت اسلامی انجام گرفت و طراح این نقشه فضل بن سهل بود که می توانست نظر مأمون را نیز به سوی خود در اجرای نقشه هایش جلب نماید. خاندان سهل زرتشتی بودند که به وسیله حسین بن خالد مسلمان شدند. (این تغری بردی النجوم الزهره قاهره الموسسه المعربه ۱۳۸۳ ه ٫ ۱۹۶۳ م، ج ۲، ص ۳-۱۷۲) فضل خود نیز به دست یحیی و به روایتی به دست مامون در سال ۱۹۰ هـ ٫ ۸۰۵ م اسلام آورد. وی بعد از این به خدمت مامون درآمد و با امیدی که بر آینده روشن مامون داشت در ساختن خود به او بسیار میکوشید او در طالع ،مامون نشانه های سلطنت را دیده بود(طبری، محمد بن جریر تاریخ طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده تهران اساطیر، ۱۳۶۹، ج ۱۲ ص ۵۳۴۰ ابن بابویه ترجمه عیون الاخبار الرضا ترجمه اکبر غفاری تهران نشر صدوق ۱۳۷۲ ج ۲، ص ۳۷۷) به همین سبب جهشیاری مینویسد در و زمانی که مامون در بغداد ولیعهد بود یکی از نزدیکان وی به فضل گفت: «امیر» درباره تو نظر مساعد دارد و من امیدوارم تو روزی صاحب هزار هزار در هم بشوی فضل در جواب گفت همت من بالاتر از کسب مال است و زمانی محل انگشتر من بر شرق و غرب نافذ خواهد بود.» _(جهشیاری محمد بن عبدوس كتاب الوزراء والكتاب با تحقیقات مصطفى السقاء ابراهیم الابیاری ترجمه طباطبایی تهران بینا، ۱۳۴۷، ص ۳۵۵ ) نزدیکی وی به مامون سبب شده بود تا نفوذ کلامی از همان هنگام جوانی بر روی مامون داشته باشد. در سال ۱۸۳ ه. ق هارون امپراطوری بزرگ خود را میان فرزندانش تقسیم نمود وی از همدان تا پایان سرزمینهای مشرق را به مأمون بخشید و او برادر را سوگند داده بود تا به یکدیگر خیانت نکند هارون در سال ۱۹۲ برای فرو نشاندن شورشها و بحرانهای موجود در خراسان راهی باین سرزمین شد. فضل که به دلیل بیماری هارون بازگشتی در این سفر برای او نمیدید به اصرار مأمون را تشویق نمود همراه پدر عازم خراسان و در مرو مقر حکومت خود مستقر گردد. با مرگ هارون به سال ۱۹۳ در طوس امین به خلافت رسید امین طبق تعهد هارون می بایست حکومت مأمون در مرو را به رسمیت شناسد اما نزدیکان وی در بغداد پس از گذشت چند ماه با دسیسه و توطئه روابط دو برادر را برهم زدند. امین ولا يتعهدى مأمون را به رسمیت نشناخت و تلاش نمود تا وی را از تمامی امتیازاتی که هارون به وی بخشیده محروم سازد. مأمون در مرو چندان امیدی به وضعیت خویش نداشت در این میان فضل بن سهل نقش فعال خویش را در راهنمایی و موفقیت مامون به کار بست او که در بلاغت و حسن تدبیر اشتهار داشت (میرخواند محمد روضه الصفا تلخيص زریاب خوبی تهران علمی، ۱۳۷۵، ص ۲۴۷) میکوشید تا مامون را نسبت به حوادث آینده امیدوار سازد تلاشهای وی بالاخص در ایامی که مأمون در وضعیت بسیار آشفته ای قرار داشت و حتی میخواست خود را تسلیم برادرش کند بسیار مهم و سرنوشت ساز بود وی خود با همه بزرگان خراسان برای حمایت از مامون ملاقات کرد (طبری محمد بن جریر، ص ۵۴۱۷ ۶۸ ، ابن اثیر، فخرالدین تاریخ کامل برگردان حسین روحانی تهران اساطیر، ۱۳۷۰، ج ۱۰، ص ۱۶۸ ابن طقطقی تاریخ فخری ترجمه وحید گلپایگانی تهران تهران علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷، ص ۲۹۳) و تمام کارها را به دست خود پیش می برد. هنگامی که امین لشکری بزرگ به فرماندهی علی بن عیسی برای دستگیری مأمون راهی خراسان نمود وحشت و اضطراب سختی در خراسان به سبب این سپاه حاکم شد. تدبیر فضل بن سهل(تعزی بردی النجوم الزاهره، صص ۱۷۲-۱۷۳) در انتخاب طاهر بن حسین به فرماندهی سپاه مامون برای جنگ با علی بن عیسی (گردیزی ضحاک بن محمود تاریخ گردیزی به تصحیح عبدالحی حبیبی تهران دنیای کتاب ۱۳۶۳، ص ۲۹۴ گمنام مجمل التواريخ و القصص تصحيح ملک الشعراء بهار به همت محمد رمضانی ،تهران کلاله خاور، ۱۳۱۸، ص ۳۴۹ ) بسیار مهم بوده است. به همین سبب مامون بعد از این پیروزی او را ذوالریاستین نامید که منصب سیف و قلم را داشت زیرا علی بن هشام پرچم جنگ و نعیم بن حازم قلمدان او را حمل میکردند (نخجوانی تجارت السلف، ص ۱۶۲؛ ابن خلدون عبد الرحمن تاریخ ابن خلدون ترجمه عبدالمحمد آیتی تهران مطالعات و تحقیقات فرهنگی ،۱۳۶۶، ص ۳۶۵ ذهبی، محمد بن احمد بن عثمانی، سیر اعلام النبلاء، الجزء العاشر اشرف على تحقيق الكتاب شعيب الارنووط، بيروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۰ ۰ ٫ ۱۹۹۰ ، صص ۱۰۰-۹۹، ابن اثیر، همان، ص ۱۹۶ ) او نخستین وزیری بود که صاحب لقب شد و نخستین کسی بود که مقام وزارت و لقب را یک جا حایز گردید. او در هنر شمشیر و قلم هر دو مسلط بود (ابن خلكان، وفیات الاعیان و انبا ابنا الزمان حققه الكتور احسان عباس، بیروت: دار صادر ۱۹۷۸٫۰۱٫۱۳۹م، ج ۴، ص ۴۱) و به قول صاحب مجمل التواريخ او را در احکام ذوالریاستین خوانند به لقب و بر درستهای (درست یعنی سکه تمام مقابل نیم درست) جعفری نقش ذوالریاستین ضرب آن روزگار است به لقب او( مجمل التواريخ و القصص، ص ۳۵۰) مامون بعد از پیروزی بر امین و خلافت یافتن در خراسان حکومت همدان تا بلاد ثبت و از دریای فارس تا دریای دیلم و گرگان را به او داد و حقوق وی را سه هزار درهم تعیین کرد.(طبری همان، ص ۵۴۷۷؛ ابن خلدون همان ص ۳۶۵؛ اصفهانی حمزه بن حسن، تاریخ پیامبران و شاهان ترجمه جعفر شعار تهران بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۴۶، ص ۲۰۵) او در محافظت از این حدود موفق و کارآمد بود (ثعالبی محمد بن اسماعیل خاص الخاص شرح محی الدین ،جنان ،بیروت، دار الكتب العلميه ۱۴۱۴ ۰ ٫ ۱۹۹۴ م. ص ۱۳۴) فضل بن سهل برای اداره امور امپراطوری بزرگ اسلامی بعد از خلافت یافتن مامون برادرش حسن بن سهل را حاکم بغداد و نواحی غرب خلافت اسلامی کرد بدین شکل تمامی خلافت عباسی و امور حکومت مامون توسط این دو برادر اداره میشد.
فضل بن سهل با قدرت فزاینده ای امور خلافت را در مرو به دست خود داشت. وی به رسم پادشاهان ساسانی بر روی صندلی دسته داری مینشست که آن را تا کنار مامون برایش حمل میکردند (جهشیاری، همان، ص ۳۹۶) وجود بحران گسترده علویان فضل بن سهل را متقاعد ساخته بود تا برای آرام کردن شیعیان و راضی نگه داشتن آنها بزرگترین رهبر علویان یعنی علی بن موسی (ع) را به مرو دعوت نماید و وی گمان میکرد با متقاعد ساختن مأمون به دعوت از امام و برگزاری شکل فرمایشی واگذاری خلافت و ولیعهدی به ایشان میتواند از شورش علویان بکاهد و از سوی دیگر عوامل ابقاء مأمون در مرو را بیشتر فراهم سازد دعوت از امام میتوانست برای مأمون پشتوانه دیگری بجای عباسیان را فراهم آورد.
نقش و تاثیر وی در انتخاب علی بن موسی (ع) به ولایتعهدی مامون سبب شد تا گروهی از نزدیکان مامون به شدت بر او بتازند.
با توجه به موقعیتی که فضل بن سهل در تثبیت خلافت مامون در خراسان داشت باعث تقویت این نگرش شده است که یکی از عوامل تلاش فضل در دعوت از امام و طرح ولایتعهدی امام (ع) باقی ماندن مرکز خلافت در خراسان باشد زیرا اهل بغداد راضی به بیعت با یکی از علویان نبودند و خراسان نیز که زمینه های این پذیرش را بیشتر داشت میتوانست به اقامت طولانی تر مأمون کمک کند و فضل در نتیجه آن به نفوذ قدرت خود همچنان ادامه میداد اما سیاستهای وی برای مردم بغداد و بزرگان عباسی قابل پذیرش نبود آنها دعوت امام به خراسان را آشکارا دسیسه فضل بن سهل می دانستند.(طبری، تاریخ طبری، ج ۱۳، ص ۵۶۶۰)
فضل بن سهل کلیه کارهای خلافت مأمون را تحت نظر داشت. وی به اندازه ای بر سراسر امپراطوری عظیم اسلام شخصاً نفوذ داشت که مامون در مرو سرگرم مسائل علمی و رفتارهای شخصی بود وی به کلی از امور مملکتی بی خبر و دور بود. او هر چه میخواست میکرد و هر چه فرمان میداد کسی را یارای چون چرا نبود. مامون مطیع نصایح او بود اراده او بر مغز و روح مامون حاکم بود (رضوی شمس الهدى على بن موسى الرضا، ص ۲۰۳) هر چند که در این قدرت فزاینده فضل حمایت مردم خراسان از او نیز بی تأثیر نبوده است. مامون در میان خراسانیانی که وی را پشتیبانی و به خلافت رسانده بودند ظاهراً چندان فرصتی برای ادعا نداشته است. در مقابل این سیاستها برخی از مورخان جریان ولایتعهدی را از این رو سیاست فضل میدانند که قصد داشت خلافت را به علویان منتقل سازد و على بن موسى الرضا (ع) را که در خراسان مریدان بسیار داشت نامزد ولایت عهد کند. وی مامون را به این اقدام تشویق نمود و شاید قبلاً با مامون شرط کرده بود که در صورت این پیشنهاد به وی کمک کند و اگر هم قبلاً این شرط نشده بود بعداً مامون را به آن عمل تشویق کرد (زیدان جرجی تاریخ تمدن اسلام ترجمه جواهر کلام تهران امیر کبیر، ۱۳۷۳، ص ۷۹۸ )
جهشیاری مینویسد ولایتعهدی حضرت رضا (ع) از افکار فضل بن سهل بود تا دولت مامون از شر نهضت علویان مصون بماند (عماد زاده - زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا - به نقل از جرجی زیدان تاریخ تمدن اسلام) صفحه ۵۴۳) پیشنهاد ولایت عهدی از سوی فضل ابن سهل به مامون تحمیل شد و از آن پس مردم با علی بن موسی الرضا (ع) به عنوان ولیعهد مامون بیعت کردند و از آن پس رضای آل محمد (ص) نامیده شد.(ابن طقطقی - تاریخ فخری - محمد وحید گلپایگانی - علمی و فرهنگی ۱۳۶۷، صفحه ۳۰۱ ه ) این فکر باید از فضل باشد زیرا مردی نابغه و سیاستمدار بود که برای تحکیم مبانی خلافت به مامون پیشنهاد کرده یا لااقل بگوییم اگر این فکر از خود مامون بود فضل چون ایرانی بود و با اعراب به دلایل گذشته حس انتقام داشت این فکر را گرفته تقویت نمود و در اجرای آن از هیچ بذل سعی دریغ نداشت. (عماد زاده زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا، ص ۵۴۴)
فضل بن سهل با برخورداری از دور اندیشی و بصیرت سیاسی ولایتعهدی امام رضا را به مأمون پیشنهاد داده و بسیاری از منابع بر این نکته اذعان داشته اند.(ابن بابویه، ص ۳۷۷، بیهقی تاریخ بیهقی ص ۱۷۱ ابن طقطقی تاریخ فخری، ص ۳۰۱ طبری نیز مینویسد مردم بغداد اعتقاد داشتند این نیرنگ فضل بن سهل است. طبری، تاریخ طبری، ج ۱۳، ص ۵۶۶۰)
در مجموع آنچه امروز مورخان در بررسی دلایل و انگیزه های دعوت امام رضا به خراسان به آن دست یافته اند ضرورت اعزام سیاسی حضور امام و دعوت از ایشان به خراسان بوده است. در مطالعه و بررسی نقش فضل بن سهل در دستگاه خلافت مأمون نقش وی در اداره امور بیشتر از شخص خلیفه نمایان بوده است بنابراین وی میبایست تمامی موانع و مشکلات خلافت را با توجه به اقتدار زیادی که داشت برطرف مینمود شورشهای علویان در شهرهای عراق و نیز قیام ابراهیم بن مهدی در بغداد کاملاً به بی کفایتی برادرش حسن بن سهل در اداره امور بغداد مربوط میشد از این رو که طاهر بن حسین را بعد از آن هر موفقیت در فتح بغداد از حکومت آنجا عزل و برادرش حسن را به جای وی منصوب کرده بود حال میبایست برای بی کفایتی وی و عدم پخش این افکار در مرو چاره ای میاندیشید. چاره این کار دعوت امام رضا (ع) بود که هم میتوانست باعث آرامش از سوی علویان گردد و هم جایگزین دیگری به جای خاندان بنی عباس به نام علویان به عنوان پشتوانه قدرت مأمون گردد این سیاست به قطع رابطه کامل مأمون با بغداد نیز میشد و این همان سیاستی بود که فضل برای حفظ مقام ذوالریاسیتن خود به دور از کینه ها و اساس آل عباس در بغداد هر چنان میتوانست ادامه دهد حضور امام رضا (ع) در مرو توطئه سیاسی فضل را بر هم زد امام علیرغم آنکه کاملاً خود را از دستاویزهای سیاسی دور نمودند مأمون را نیز از آن اوضاع آشفته عراق آگاه نمودند. کسب اطلاع و آگاهی مأمون از نقش فضل بن سهل سبب شد تا وی علیرغم اطلاع از قدرت فضل بن سهل با توطئه وی را در سرخس به قتل آورد و خود را از نفوذ و دین دیرینه به وزیر قدرتمند خویش رها سازد.