عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج1، ص 222 ) شمارهی 593
موضوعات
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > مواضع سياسی امام > فضايل زيد بن علی
خلاصه
قسم به خدا که زيد از مخاطبين اين آيه بود: (در راه خدا، آن طور که شايسته جهاد در راه خداست، جهاد کنيد او شما را برگزيده است). (سوره مبارکه حج، آيه 78)
متن فارسی
ابن ابی عبدون از پدرش چنين نقل میکند: زمانی که زيد بن موسی بن جعفر را که در بصره خروج کرد، و خانههای بنی عباس را آتش زده بود، نزد مأمون بردند، مأمون جرم او را به احترام برادرش علی بن موسی الرضا عليهما السّلام بخشيد و به حضرت رضا عليه السّلام گفت: ای ابا الحسن! اگر برادرت قيام کرده و چنين و چنان کرده، در گذشته نيز زيد بن علی قيام کرد و کشته شد، و اگر موقعیّت فعلی را نداشتيد، او را میکُشتم، زيرا کارهای او کوچک نبوده است. حضرت رضا عليه السّلام فرمود: ای اميرالمؤمنين! برادرم زيد را با زيد بن علی مقايسه نکن، زيرا او از علمای آل محمّد بود، به خاطر خداوند عزّوجلّ غضب نمود، و با دشمنان او جنگيد تا در راه خدا کشته شد، و پدرم موسی بن جعفر عليهما السّلام برايم نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمّد بن علی عليهم السّلام چنين شنيد: خداوند عمويم زيد را رحمت کند، زيرا او مردم را به رضا از آل محمّد دعوت میکرد و اگر پيروز میشد، به آنچه مردم را به آن دعوت میکرد، وفا مینمود. و با من درباره قيامش مشورت نمود و من به او گفتم: عموجان! اگر راضی هستی که کشته شوی و در کُناسه (جايی در کوفه است ) جسدت را به دار آويزان کنند، اين کار را انجام بده. و وقتی زيد برگشت، حضرت صادق عليه السّلام فرمود: وای بر کسی که فرياد او را بشنود و او را ياری نکند. مأمون گفت: ای ابا الحسن! آيا رواياتی در مذمّت افرادی که به ناحقّ ادّعای امامت میکنند، وارد نشده است؟ حضرت رضا عليه السّلام فرمود: زيدبن علی ادّعای ناحق نمیکرد او متّقی تر از اين بود که چنين کند، او میگفت: شما را به رضا از آل محمّد صلّی الله عليه و آله دعوت میکنم، آن رواياتی که وارد شده در مورد افرادی است که ادّعا میکنند خداوند آنان را به امامت تعيين کرده است و مردم را به غير دين خدا دعوت کرده و آنها را از راه خدا منحرف میسازند. قسم به خدا که زيد از مخاطبين اين آيه بود: (در راه خدا، آن طور که شايسته جهاد در راه خداست، جهاد کنيد او شما را برگزيده است). (سوره مبارکه حج، آيه 78)
محمّد بن علی بن حسين رضی الله عنه، مؤلّف اين کتاب میگويد: زيد بن علی، فضائل بسياری دارد که امامان ديگر نيز مانند امام رضا عليه السّلام آن را بيان کرده اند، و من آنها را بعد از اين حديث ذکر میکنم تا هر کس کتاب ما را مطالعه میکند، با اعتقادات اماميه درباره زيد آشنا شود:
الف) جابربن يزيد جُعفی از امام صادق عليه السّلام و ايشان از پدرش امام باقر عليه السّلام و از علی عليه السّلام روايت کرده اند که رسول اکرم صلّی الله عليه و آله به امام حسين عليه السّلام فرمود: ای حسين! از صلب تو مردی به نام زيد خارج میشود، او و اصحابش در روز قيامت با چهرههای نورانی، از بين مردم عبور کرده و بدون حساب به بهشت وارد میشوند.
ب) عمرو بن خالد میگويد: زيد بن علیّ بن الحسين عليهما السّلام در حالی که موی خود را در دست گرفته بود گفت: پدرم علیّ بن الحسين عليهما السّلام در حالی که موی خود را در دست گرفته بود گفت: حسين بن علی عليهما السّلام در حالی که موی خود را به دست گرفته بود برايم گفت: علی بن ابی طالب عليه السّلام در حالی که موی خود را در دست گرفته بود برايم گفت: که رسول خدا صلّی الله عليه و آله در حالی که موی خود را در دست گرفته بود گفت: هر کس يک موی از من را بيازارد، مرا آزرده است و هرکس مرا آزار دهد خدای عزّوجلّ را آزار داده است و هرکس خدا را بيازارد خداوند او را باندازه آسمان و زمين لعنت میکند.
ج) مَعَمَّر میگويد: روزی نزد امام صادق عليه السّلام در مسجد نشسته بودم که زيدبن علی وارد شد و چارچوب در را گرفت. حضرت صادق عليه السّلام به او فرمود: عمو جان! تو را به خدا میسپارم وقتی در کناسه به دار آويخته میشوی. مادر زيد گفت: قسم به خدا اين حرف را از روی حسادت به پسرم میگويی! حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ای کاش از روی حسادت بود، و اين گفته را سه بار تکرار فرمود و سپس ادامه داد: پدرم نقل فرمود که جدّم عليه السّلام چنين فرموده است: از فرزندانش مردی به نام زيد خروج خواهد کرد که در کوفه کشته میشود و در کناسه به دار آويخته میشود، در قيامت هنگامی که از قبرش بيرون میآيد، درهای آسمان برای روح او گشوده شده است، و اهل آسمان و زمين خوشحال و مسرورند و روحش درون پرنده ای سبز قرار داده میشود و در هر جای بهشت که بخواهد حرکت میکند.
د) جابربن يزيد جعفی میگويد: به خدمت حضرت باقر عليه السّلام رفتم که برادر آن حضرت، زيد حضور داشت، سپس معروف بن خربوذ مکّی وارد شد، حضرت باقر عليه السّلام به او فرمودند: ای معروف! از اشعار نغزی که بلد هستی برايم بخوان: سپس او خواند:
قسم به جان خودت ابومالک ضعيف نيست؛
و در سخن گفتن سرکشی نمیکند که هرگاه شخص حکيمی او را نهی کند، با او دشمن شود؛ بلکه آقايی است که بر نزديکان خود برتری دارد و ويژگیهای پسنديده دارد و ديگران او را به نيکی ياد میکنند.
اگر بر او برتری پيدا کنی او بسيار مطيع خواهد بود و آنچه بر عهده او گذاری، به خوبی از عهدهاش بر میآيد.
راوی میگويد: در اين موقع حضرت باقر عليه السّلام دست خود را بر دو کتف زيد گذاشت و فرمود: اين، در وصف تو است ای ابا الحسين!
ه) عبدالله بن سيابه میگويد: ما هفت نفر بوديم که به مدينه و به خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم. حضرت به ما فرمودند: آيا از عمويم زيد خبری داريد؟ گفتيم: او خروج کرده است. حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: اگر خبر بدست آورديد مرا نيز مطّلع کنيد. چندروزی بود که در مدينه بوديم که پيکی از طرف بسّام صيرفی نزد ما آمد و نامه ای با خود آورد که در آن نوشته شده بود: «زيدبن علی عليه السّلام در روز چهارشنبه اوّل صفر خروج کرد و روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه کشته شد و فلانی و فلانی به همراه او کشته شدند.
ما خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم و نامه را به حضرت تقديم کرديم. حضرت نامه را خواند و گريست و سپس فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ»، اجر خود را در اين مصيبت از خدا طلب میکنم، او عموی خوبی بود، عمويم مردی برای دنيا و آخرت ما بود، قسم به خدا، عمويم شهيدی است مانند شهدايی که در رکاب رسول خدا صلّی الله عليه و آله و علی و حسن و حسين- صلوات الله عليهم- شهيد شدند.
و) فضيل بن يسار میگويد: صبح همان روزی که زيدبن علی در کوفه خروج کرد، نزد او رفتم، شنيدم که میگفت: چه کسی از شما مرا در جنگ با انباط شام کمک میدهد؟ قسم به خداوندی که محمّد را به حق مبعوث کرد، و او را بشير و نذير قرار داد، هرکس از شما مرا در جنگ با آنان ياری دهد، روز قيامت دستش را گرفته و با اذن خداوند عزّوجلّ او را به بهشت وارد خواهم کرد.
وقتی کشته شد، مرکبی کرايه کرده و به مدينه رفتم و در آنجا به خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم، با خود گفتم: به خدا قسم خبر کشته شدن زيد را به حضرت نمیدهم، چون ممکن است بی تابی کند، وقتی نزد حضرت رفتم، فرمود: عمويم زيد چه کرد؟ بغض، گلويم را گرفت، فرمود: او را کشتند؟ گفتم: بله، قسم به خدا که او را کشتند. فرمود: آيا جنازهاش را هم بر دار کردند؟ گفتم: بله، قسم به خدا که جنازهاش را هم دار زدند. راوی میگويد: حضرت گريه کرد و اشک هايش مانند دانههای درّ از دو طرف صورت مبارکش میريخت، سپس فرمود: ای فضيل! آيا در جنگ با اهل شام همراه عمويم زيد بودی؟ گفتم: بله. فرمود: چند نفر از آنان را کشتی؟ عرض کردم: شش نفر. فرمود: آيا در مورد جنگ با آنها شک داری؟ عرض کردم: اگر شکّ داشتم آنان را نمیکشتم، در اين موقع شنيدم که میفرمود: خداوندا مرا نيز در ثواب اين جنگ شريک کن! قسم به خدا که عمويم و يارانش مانند علیّ بن ابی طالب عليه السّلام و يارانش شهيد شدند.
(مؤلّف میگويد) از اين حديث قسمتی که نياز بود نقل کردم و خداوند تعالی توفيق میدهد.
متن عربی
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی الْمُکَتِّبُ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَزِيدَ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی ابْنُ أَبِی عُبْدُونٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا حُمِلَ زَیْدُ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ إِلَی الْمَأْمُونِ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِيهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوکَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ لَقَدْ خَرَجَ قَبْلَهُ زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ فَقُتِلَ وَ لَوْ لَا مَکَانُکَ مِنِّی لَقَتَلْتُهُ فَلَیْسَ مَا أَتَاهُ بِصَغِيرٍ فَقَالَ الرِّضَا ع یَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَقِسْ أَخِی زَیْداً إِلَی زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ کَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّی قُتِلَ فِی سَبِيلِهِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ جَعْفَرَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَمِّی زَیْداً إِنَّهُ دَعَا إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَی بِمَا دَعَا إِلَیْهِ وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِی فِی خُرُوجِهِ فَقُلْتُ لَهُ یَا عَمِّ إِنْ رَضِيتَ أَنْ تَکُونَ الْمَقْتُولَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَشَأْنَکَ فَلَمَّا وَلَّی قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَیْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَ لَیْسَ قَدْ جَاءَ فِيمَنِ ادَّعَی الْإِمَامَةَ بِغَیْرِ حَقِّهَا مَا جَاءَ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ لَمْ یَدَّعِ مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ وَ إِنَّهُ کَانَ أَتْقَی لِلَّهِ مِنْ ذَلِکَ إِنَّهُ قَالَ أَدْعُوکُمْ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِنَّمَا جَاءَ مَا جَاءَ فِيمَنْ یَدَّعِی أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی نَصَّ عَلَیْهِ ثُمَّ یَدْعُو إِلَی غَیْرِ دِينِ اللَّهِ وَ یُضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ کَانَ زَیْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآیَةِ وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ قال محمد بن علی بن الحسين مصنف هذا الکتاب رضی الله عنه لزيد بن علی فضائل کثيرة عن غير الرضا أحببت إيراد بعضها علی أثر هذا الحديث ليعلم من ينظر فی کتابنا هذا اعتقاد الإمامية فيه الف حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُّ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِيدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْحُسَیْنِ ع یَا حُسَیْنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ زَیْدٌ یَتَخَطَّی هُوَ وَ أَصْحَابُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِقَابَ النَّاسِ غُرّاً مُحَجَّلِينَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَابٍ ب حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رُزْمَةَ الْقَزْوِينِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَی الْعَلَوِیُّ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ أَرْطَاةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ ذَکْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی زَیْدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ مَنْ آذَی شَعْرَةً مِنِّی فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ آذَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَهُ اللَّهُ مِلْءَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ج حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّاصِریُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ رُشَیْدٍ عَنْ عَمِّهِ أَبِی مَعْمَرٍ سَعِيدِ بْنِ خَیْثَمٍ عَنْ أَخِيهِ مَعْمَرٍ قَالَ کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَجَاءَ زَیْدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع یَا عَمِّ أُعِيذُکَ بِاللَّهِ أَنْ تَکُونَ الْمَصْلُوبَ بِالْکُنَاسَةِ فَقَالَتْ أُمُّ زَیْدٍ وَ اللَّهِ لَا یَحْمِلُکَ عَلَی هَذَا الْقَوْلِ غَیْرُ الْحَسَدِ لِابْنِی فَقَالَ ع یَا لَیْتَهُ حَسَداً یَا لَیْتَهُ حَسَداً ثَلَاثاً حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی ع أَنَّهُ قَالَ یَخْرُجُ مِنْ وُلْدِهِ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ زَیْدٌ یُقْتَلُ بِالْکُوفَةِ وَ یُصْلَبُ بِالْکُنَاسَةِ یَخْرُجُ مِنْ قَبْرِهِ حِينَ یُنْشَرُ تُفَتَّحُ لِرُوحِهِ أَبْوَابُ السَّمَاءِ یَبْتَهِجُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یُجْعَلُ رُوحُهُ فِی حَوْصَلَةِ طَیْرٍ أَخْضَرَ یَسْرَحُ فِی الْجَنَّةِ حَیْثُ یَشَاءُ د حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ یَحْیَی قَالَ حَدَّثَنَا الْأَشْعَثُ بْنُ مُحَمَّدٍ الضَّبِّیُّ قَالَ حَدَّثَنِی شُعَیْبُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عِنْدَهُ زَیْدٌ أَخُوهُ فَدَخَلَ عَلَیْهِ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ الْمَکِّیُّ قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا مَعْرُوفُ أَنْشِدْنِی مِنْ طَرَائِفِ مَا عِنْدَکَ فَأَنْشَدَهُ لَعَمْرُکَ مَا إِنْ أَبُو مَالِکٍ / بِوَانٍ وَ لَا بِضَعِيفٍ قُوَاهُ / وَ لَا بِأَلَدَّ لَدَی قَوْلِهِ / یُعَادِی الْحَکِيمَ إِذَا مَا نَهَاهُ / وَ لَکِنَّهُ سَیِّدٌ بَارِعٌ / کَرِيمُ الطَّبَائِعِ حُلْوٌ ثَنَاهُ / إِذَا سُدْتَهُ سُدْتَ مِطْوَاعَةً / وَ مَهْمَا وَکَلْتَ إِلَیْهِ کَفَاهُ قَالَ فَوَضَعَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ یَدَهُ عَلَی کَتِفَیْ زَیْدٍ وَ قَالَ هَذِهِ صِفَتُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ه حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَیَابَةَ قَالَ خَرَجْنَا وَ نَحْنُ سَبْعَةُ نَفَرٍ فَأَتَیْنَا الْمَدِينَةَ فَدَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع فَقَالَ لَنَا أَ عِنْدَکُمْ خَبَرُ عَمِّی زَیْدٍ فَقُلْنَا قَدْ خَرَجَ أَوْ هُوَ خَارِجٌ قَالَ فَإِنْ أَتَاکُمْ خَبَرٌ فَأَخْبِرُونِی فَمَکَثْنَا أَیَّاماً فَأَتَی رَسُولُ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ بِکِتَابٍ فِيهِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ ع قَدْ خَرَجَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ غُرَّةَ صَفَرٍ فَمَکَثَ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِيسَ وَ قُتِلَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ قُتِلَ مَعَهُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَدَخَلْنَا عَلَی الصَّادِقِ ع فَدَفَعْنَا إِلَیْهِ الْکِتَابَةَ فَقَرَأَهُ وَ بَکَی ثُمَّ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی أَحْتَسِبُ عَمِّی إِنَّهُ کَانَ نِعْمَ الْعَمُّ إِنَّ عَمِّی کَانَ رَجُلًا لِدُنْیَانَا وَ آخِرَتِنَا مَضَی وَ اللَّهِ عَمِّی شَهِيداً کَشُهَدَاءَ اسْتُشْهِدُوا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ص و حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ انْتَهَیْتُ إِلَی زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع صَبِيحَةَ یَوْمٍ خَرَجَ بِالْکُوفَةِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ مَنْ یُعِينُنِی مِنْکُمْ عَلَی قِتَالِ أَنْبَاطِ أَهْلِ الشَّامِ فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً لَا یُعِينُنِی مِنْکُمْ عَلَی قِتَالِهِمْ أَحَدٌ إِلَّا أَخَذْتُ بِیَدِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمَّا قُتِلَ اکْتَرَیْتُ رَاحِلَةً وَ تَوَجَّهْتُ نَحْوَ الْمَدِينَةِ فَدَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ فِی نَفْسِی وَ اللَّهِ لَأُخْبِرَنَّهُ بِقَتْلِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ فَیَجْزَعُ عَلَیْهِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ مَا فَعَلَ عَمِّی زَیْدٌ فَخَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ فَقَالَ قَتَلُوهُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ قَتَلُوهُ قَالَ فَصَلَبُوهُ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ فَصَلَبُوهُ قَالَ فَأَقْبَلَ یَبْکِی دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ عَنْ جَانِبَیْ خَدِّهِ کَأَنَّهَا الْجُمَانُ ثُمَّ قَالَ یَا فُضَیْلُ شَهِدْتَ مَعَ عَمِّی زَیْدٍ قِتَالَ أَهْلِ الشَّامِ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ فَکَمْ قَتَلْتَ مِنْهُمْ قُلْتُ سِتَّةً قَالَ فَلَعَلَّکَ شَاکٌّ فِی دِمَائِهِمْ قُلْتُ لَوْ کُنْتُ شَاکّاً مَا قَتَلْتُهُمْ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ أَشْرَکَنِی اللَّهُ فِی تِلْکَ الدِّمَاءِ مَا مَضَی وَ اللَّهِ زَیْدٌ عَمِّی وَ أَصْحَابُهُ إِلَّا شُهَدَاءَ مِثْلَ مَا مَضَی عَلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ أَصْحَابُهُ أخذنا من الحديث موضع الحاجة و الله تعالی هو الموفق
مخاطب
جوان ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کتاب معارفی