عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج1، ص 234 ) شمارهی 624
موضوعات
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > سليمان بن داوود (عليه السلام)
خلاصه
حسين بن خالد نقل میکند: امام رضا عليه السّلام از پدران خود از امام باقر عليهم السّلام نقل فرموده اند که: روزی حضرت سليمان بن داود عليهما السّلام به ياران خود گفت: خداوند تبارک و تعالی پادشاهی را به من بخشيده است که برای هيچ کس بعد از من شايسته نيست. باد و انس و جنّ و پرندگان و وحوش، همگی را برای من مسخّر کرده است و زبان پرندگان را به من آموخته، و از هر چيزی به من عطا فرموده است، ولی با همه اين سلطنت، نمیتوانم يک روز تا شام خوشحال باشم، دوست دارم فردا به قصرم بروم و به طبقه بالای آن رفته، به همه ممالکم نگاه کنم، پس به کسی اجازه ندهيد بر من وارد شود تا مبادا روز من مکدّر شود. گفتند: بله.
فردا عصايش را به دست گرفت و به بالاترين مکان قصرش رفت و خوشحال از آنچه به او داده شده بود، به عصا تکيه زد و مشغول نگاه کردن به ممالک خويش گرديد. در اين موقع متوجه شد جوانی خوش چهره و خوش لباس، که از گوشه قصر به طرف او میآيد. وقتی سليمان عليه السّلام او را ديد، گفت: چه کسی تو را به اين قصر داخل کرده است؟ میخواهم امروز در اينجا تنها باشم، به اجازه چه کسی وارد شدی؟ جوان گفت: صاحب اين قصر مرا داخل کرده و به اجازه او وارد شدم. سليمان گفت: صاحبش نسبت به اين قصر، از من سزاوارتر است، تو کيستی؟ گفت: من ملک الموت هستم. سليمان گفت: برای چه کار آمده ای؟ گفت: برای قبض روح تو آمده ام. سليمان گفت: پس آن چه من دستور داده ام، انجام بده، امروز روز شادی من است و خداوند نخواسته است که شادی من با ديدار او باشد. ملک الموت روح او را در حالی که به عصايش تکيه داده بود، قبض کرد و سليمان مُرد و مدّتی با تکيه به عصا در همان حالت باقی ماند، و مردم به او نگاه میکردند و گمان میکردند که او زنده است. کم کم در مورد او اختلاف کردند و به گناه افتادند، بعضی گفتند: سليمان روزهای متوالی بر عصا تکيه زده و ايستاده، نه غذا خورده، نه چيزی نوشيده، نه خسته شده و نه خوابيده است، او همان پروردگار ماست که بر ما واجب است او را عبادت کنيم. بعضی ديگر گفتند: سليمان جادوگر است، و چشمهای ما را جادو کرده است تا ما گمان کنيم او ايستاده و به عصايش تکيه زده است در حالی که اين طور نيست.
مؤمنين گفتند: سليمان بنده خدا و پيامبر اوست، خداوند هر طور که بخواهد در مورد او تدبير میکند. وقتی به اختلاف افتادند، خداوند موريانه ای فرستاد و آن موريانه داخل عصا شد. وقتی موريانه از داخل، عصا را خورد، عصا شکست و سليمان با صورت از قصر به زير افتاد، جنّها از موريانه به خاطر اين کارش تشکّر کردند، و به اين خاطر است که هر جا موريانه باشد، آب و گل هم هست، و اين مطلب همان است که در اين آيه شريفه آمده است: ( وقتی دستور مرگ او را داديم، چيزی جز آن جانور زمين، که عصايش را خورد آنان را از مرگ او مطلّع نساخت، و وقتی بر زمين افتاد جنّها فهميدند که اگر علم غيب داشتند در آن عذاب ذّلت بار باقی نمیماندند). (سوره مبارکه سبأ، آيه 14)
امام صادق عليه السّلام فرمودند: اين آيه اين گونه نازل نشده است، بلکه به اين شکل نازل شده: وقتی به زمين افتاد انسانها فهميدند که اگر جنها علم غيب میداشتند در عذاب ذّلت بار باقی نمیماندند.
متن فارسی
حسين بن خالد نقل میکند: امام رضا عليه السّلام از پدران خود از امام باقر عليهم السّلام نقل فرموده اند که: روزی حضرت سليمان بن داود عليهما السّلام به ياران خود گفت: خداوند تبارک و تعالی پادشاهی را به من بخشيده است که برای هيچ کس بعد از من شايسته نيست. باد و انس و جنّ و پرندگان و وحوش، همگی را برای من مسخّر کرده است و زبان پرندگان را به من آموخته، و از هر چيزی به من عطا فرموده است، ولی با همه اين سلطنت، نمیتوانم يک روز تا شام خوشحال باشم، دوست دارم فردا به قصرم بروم و به طبقه بالای آن رفته، به همه ممالکم نگاه کنم، پس به کسی اجازه ندهيد بر من وارد شود تا مبادا روز من مکدّر شود. گفتند: بله.
فردا عصايش را به دست گرفت و به بالاترين مکان قصرش رفت و خوشحال از آنچه به او داده شده بود، به عصا تکيه زد و مشغول نگاه کردن به ممالک خويش گرديد. در اين موقع متوجه شد جوانی خوش چهره و خوش لباس، که از گوشه قصر به طرف او میآيد. وقتی سليمان عليه السّلام او را ديد، گفت: چه کسی تو را به اين قصر داخل کرده است؟ میخواهم امروز در اينجا تنها باشم، به اجازه چه کسی وارد شدی؟ جوان گفت: صاحب اين قصر مرا داخل کرده و به اجازه او وارد شدم. سليمان گفت: صاحبش نسبت به اين قصر، از من سزاوارتر است، تو کيستی؟ گفت: من ملک الموت هستم. سليمان گفت: برای چه کار آمده ای؟ گفت: برای قبض روح تو آمده ام. سليمان گفت: پس آن چه من دستور داده ام، انجام بده، امروز روز شادی من است و خداوند نخواسته است که شادی من با ديدار او باشد. ملک الموت روح او را در حالی که به عصايش تکيه داده بود، قبض کرد و سليمان مُرد و مدّتی با تکيه به عصا در همان حالت باقی ماند، و مردم به او نگاه میکردند و گمان میکردند که او زنده است. کم کم در مورد او اختلاف کردند و به گناه افتادند، بعضی گفتند: سليمان روزهای متوالی بر عصا تکيه زده و ايستاده، نه غذا خورده، نه چيزی نوشيده، نه خسته شده و نه خوابيده است، او همان پروردگار ماست که بر ما واجب است او را عبادت کنيم. بعضی ديگر گفتند: سليمان جادوگر است، و چشمهای ما را جادو کرده است تا ما گمان کنيم او ايستاده و به عصايش تکيه زده است در حالی که اين طور نيست.
مؤمنين گفتند: سليمان بنده خدا و پيامبر اوست، خداوند هر طور که بخواهد در مورد او تدبير میکند. وقتی به اختلاف افتادند، خداوند موريانه ای فرستاد و آن موريانه داخل عصا شد. وقتی موريانه از داخل، عصا را خورد، عصا شکست و سليمان با صورت از قصر به زير افتاد، جنّها از موريانه به خاطر اين کارش تشکّر کردند، و به اين خاطر است که هر جا موريانه باشد، آب و گل هم هست، و اين مطلب همان است که در اين آيه شريفه آمده است: ( وقتی دستور مرگ او را داديم، چيزی جز آن جانور زمين، که عصايش را خورد آنان را از مرگ او مطلّع نساخت، و وقتی بر زمين افتاد جنّها فهميدند که اگر علم غيب داشتند در آن عذاب ذّلت بار باقی نمیماندند). (سوره مبارکه سبأ، آيه 14)
امام صادق عليه السّلام فرمودند: اين آيه اين گونه نازل نشده است، بلکه به اين شکل نازل شده: وقتی به زمين افتاد انسانها فهميدند که اگر جنها علم غيب میداشتند در عذاب ذّلت بار باقی نمیماندند.
متن عربی
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ إِنَّ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ وَهَبَ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی سَخَّرَ لِیَ الرِّيحَ وَ الْإِنْسَ وَ الْجِنَّ وَ الطَّیْرَ وَ الْوُحُوشَ وَ عَلَّمَنِی مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ آتَانِی مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ مَعَ جَمِيعِ مَا أُوتِيتُ مِنَ الْمُلْکِ مَا تَمَّ لِی سُرُورُ یَوْمٍ إِلَی اللَّیْلِ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَدْخُلَ قَصْرِی فِی غَدٍ فَأَصْعَدَ أَعْلَاهُ وَ أَنْظُرَ إِلَی مَمَالِکِی فَلَا تَأْذَنُوا لِأَحَدٍ عَلَیَّ بِالدُّخُولِ لِئَلَّا یَرِدَ عَلَیَّ مَا یُنَغِّصُ عَلَیَّ یَوْمِی فَقَالُوا نَعَمْ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَخَذَ عَصَاهُ بِیَدِهِ وَ صَعِدَ إِلَی أَعْلَی مَوْضِعٍ مِنْ قَصْرِهِ وَ وَقَفَ مُتَّکِئاً عَلَی عَصَاهُ یَنْظُرُ إِلَی مَمَالِکِهِ سُرُوراً بِمَا أُوتِیَ فَرِحاً بِمَا أُعْطِیَ إِذْ نَظَرَ إِلَی شَابٍّ حَسَنِ الْوَجْهِ وَ اللِّبَاسِ قَدْ خَرَجَ عَلَیْهِ مِنْ بَعْضِ زَوَایَا قَصْرِهِ فَلَمَّا أَبْصَرَ بِهِ سُلَیْمَانُ ع قَالَ لَهُ مَنْ أَدْخَلَکَ إِلَی هَذَا الْقَصْرِ وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَخْلُوَ فِيهِ الْیَوْمَ فَبِإِذْنِ مَنْ دَخَلْتَ فَقَالَ الشَّابُّ أَدْخَلَنِی هَذَا الْقَصْرَ رَبُّهُ وَ بِإِذْنِهِ دَخَلْتُ فَقَالَ رَبُّهُ أَحَقُّ بِهِ مِنِّی فَمَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ وَ فِيمَا جِئْتَ قَالَ لِأَقْبِضَ رُوحَکَ فَقَالَ امْضِ بِمَا أُمِرْتَ بِهِ فِیَّ هَذَا یَوْمُ سُرُورِی وَ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکُونَ لِی سُرُورٌ دُونَ لِقَائِکَ فَقَبَضَ مَلَکُ الْمَوْتِ رُوحَهُ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَی عَصَاهُ فَبَقِیَ سُلَیْمَانُ مُتَّکِئاً عَلَی عَصَاهُ وَ هُوَ مَیِّتٌ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ النَّاسُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُمْ یُقَدِّرُونَ أَنَّهُ حَیٌّ فَافْتَتَنُوا فِيهِ وَ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ قَالَ إِنَّ سُلَیْمَانَ قَدْ بَقِیَ مُتَّکِئاً عَلَی عَصَاهُ هَذِهِ الْأَیَّامَ الْکَثِيرَةَ وَ لَمْ یَأْکُلْ وَ لَمْ یَشْرَبْ وَ لَمْ یَتْعَبْ وَ لَمْ یَنَمْ إِنَّهُ لَرَبُّنَا الَّذِی یَجِبُ عَلَیْنَا أَنْ نَعْبُدَهُ وَ قَالَ قَوْمٌ إِنَّ سُلَیْمَانَ لَسَاحِرٌ وَ إِنَّهُ یُرِينَا أَنَّهُ وَاقِفٌ مُتَّکِئٌ عَلَی عَصَاهُ یَسْحَرُ أَعْیُنَنَا وَ لَیْسَ کَذَلِکَ فَقَالَ الْمُؤْمِنُونَ إِنَّ سُلَیْمَانَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ نَبِیُّهُ یُدَبِّرُ اللَّهُ أَمْرَهُ بِمَا شَاءَ فَلَمَّا اخْتَلَفُوا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضَةَ فَدَبَّتْ فِی عَصَاهُ فَلَمَّا أَکَلَتْ جَوْفَهَا انْکَسَرَتِ الْعَصَا وَ خرت [خَرَّ] سُلَیْمَانُ مِنْ قَصْرِهِ عَلَی وَجْهِهِ فَشَکَرَتِ الْجِنُّ الْأَرَضَةَ عَلَی صَنِيعِهَا فَلِأَجْلِ ذَلِکَ لَا تُوجَدُ الْأَرَضَةُ فِی مَکَانٍ إِلَّا وَ عِنْدَهَا مَاءٌ وَ طِينٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ یَعْنِی عَصَاهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِينِ قَالَ الصَّادِقُ ع وَ مَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ هَکَذَا وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْإِنْسُ أَنَّ الْجِنَّ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِينِ
مخاطب
نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی