عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1، ص 275 ) شماره‌ی 762

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > پيامبر گرامی اسلام (صلی الله عليه و آله) > شمايل = صفات ظاهری

خلاصه

اسماعيل بن اسحاق می گويد: امام رضا عليه السّلام از پدران بزرگوار خود عليهم السّلام، از امام مجتبی عليه السّلام نقل کردند که آن حضرت فرمود: از دايی ام هند بن ابی هاله که پيامبر صلّی الله عليه و آله را خوب توصيف می کرد، درباره صفات آن حضرت سؤال کردم. او گفت: حضرت رسول صلّی الله عليه و آله بسيار باهيبت بودند، چهره ايشان مانند ماه شب چهارده می درخشيد، با قدی بلندتر از افراد متوسط قد و کوتاه تر از افراد لاغر و بلند قامت، و دارای سری بزرگ بود؛ موهای آن حضرت نه خيلی مجعّد بود و نه صاف و نرم، اگر موی بافته شده ايشان، باز می شد، حضرت فرق باز می کردند و اگر باز نمی شد، همان طور می گذاشتند؛ در هر حال در مواقعی که موی خود را بلند می کردند، بلندی مو تا لاله گوش بود. رنگشان درخشان بود، پيشانی پهن و ابروانی کشيده و کمانی داشتند، و ابروان آن حضرت کامل و پُرمو بود ولی پيوسته نبود، و هرگاه عصبانی می شدند، رگ ميان ابروهای ايشان متوّرم می شد. بينی آن حضرت باريک و در وسط کمی برجسته بود. نوری هميشه آن حضرت را در برداشت، به طوری که کسی که در او تأمّل نداشت گمان می کرد که او مغرور است. محاسن آن حضرت کوتاه و پرپشت بود، و گونه های ايشان صاف و کم گوشت، دهانشان بزرگ و دندان هايشان سفيد و برّاق بود. رشته مويی نازک از گردن يا سينه تا ناف داشتند، گردن ايشان مانند تنگ نقره ای رنگ بود. خلقتی هموار داشتند، بدنشان فربه بود و در عين حال سينه و شکم در يک سطح قرار داشت، شانه هايی پهن و عضلانی و بدنی سفيد و نورانی داشتند، از زير گردن آن حضرت تا ناف، رشته مويی نازک مثل يک خط قرار داشت؛ پايين سينه و شکم مبارک ايشان و ساير قسمت ها عاری از مو بود، و در مقابل، ساعد، شانه ها، و بالای سينه شان پرمو بود؛ ساق دستشان کشيده، کف دستشان درشت و دست ها و پاهای مبارکشان زبر بود؛ دست و پاهای ايشان متناسب و استخوان هايشان صاف و بدون کجی بود. کف پاهايشان گود بود، قسمت قوزک پا به پايين خيلی پرگوشت نبود، و آب از روی پای ايشان ردّ می شد و نمی ايستاد.

متن فارسی

اسماعيل بن اسحاق می گويد: امام رضا عليه السّلام از پدران بزرگوار خود عليهم السّلام، از امام مجتبی عليه السّلام نقل کردند که آن حضرت فرمود: از دايی ام هند بن ابی هاله که پيامبر صلّی الله عليه و آله را خوب توصيف می کرد، درباره صفات آن حضرت سؤال کردم. او گفت: حضرت رسول صلّی الله عليه و آله بسيار باهيبت بودند، چهره ايشان مانند ماه شب چهارده می درخشيد، با قدی بلندتر از افراد متوسط قد و کوتاه تر از افراد لاغر و بلند قامت، و دارای سری بزرگ بود؛ موهای آن حضرت نه خيلی مجعّد بود و نه صاف و نرم، اگر موی بافته شده ايشان، باز می شد، حضرت فرق باز می کردند و اگر باز نمی شد، همان طور می گذاشتند؛ در هر حال در مواقعی که موی خود را بلند می کردند، بلندی مو تا لاله گوش بود. رنگشان درخشان بود، پيشانی پهن و ابروانی کشيده و کمانی داشتند، و ابروان آن حضرت کامل و پُرمو بود ولی پيوسته نبود، و هرگاه عصبانی می شدند، رگ ميان ابروهای ايشان متوّرم می شد. بينی آن حضرت باريک و در وسط کمی برجسته بود. نوری هميشه آن حضرت را در برداشت، به طوری که کسی که در او تأمّل نداشت گمان می کرد که او مغرور است. محاسن آن حضرت کوتاه و پرپشت بود، و گونه های ايشان صاف و کم گوشت، دهانشان بزرگ و دندان هايشان سفيد و برّاق بود. رشته مويی نازک از گردن يا سينه تا ناف داشتند، گردن ايشان مانند تنگ نقره ای رنگ بود. خلقتی هموار داشتند، بدنشان فربه بود و در عين حال سينه و شکم در يک سطح قرار داشت، شانه هايی پهن و عضلانی و بدنی سفيد و نورانی داشتند، از زير گردن آن حضرت تا ناف، رشته مويی نازک مثل يک خط قرار داشت؛ پايين سينه و شکم مبارک ايشان و ساير قسمت ها عاری از مو بود، و در مقابل، ساعد، شانه ها، و بالای سينه شان پرمو بود؛ ساق دستشان کشيده، کف دستشان درشت و دست ها و پاهای مبارکشان زبر بود؛ دست و پاهای ايشان متناسب و استخوان هايشان صاف و بدون کجی بود. کف پاهايشان گود بود، قسمت قوزک پا به پايين خيلی پرگوشت نبود، و آب از روی پای ايشان ردّ می شد و نمی ايستاد. وقتی حرکت می کردند با قدرت قدم بر می داشتند، در حال حرکت کمی متمايل حرکت می کردند، باوقار و سريع راه می رفتند، گويا در سرازيری به سمت پايين حرکت می کنند، هنگامی که به چپ و راست نگاه می کردند با تمام بدن به آن سو برمی گشتند؛ چشمانشان به زير افتاده بود و نگاهشان به زمين طولانی تر از نگاهشان به آسمان بود، معمولاً خيره نگاه نمی کردند، به هر کس می رسيدند، سلام می کردند. امام حسن عليه السّلام فرمود: به او گفتم: گفتار آن حضرت را برايم توصيف کن. گفت: آن حضرت پيوسته محزون و هميشه در فکر بودند، آسايش و راحتی نداشتند، در جايی که نياز نبود سخن نمی گفتند. گفتارشان سنجيده و کامل بود، نه زياد سخن می گفتند و نه کم، کلامشان متين بود، زشت و سبک صحبت نمی کردند؛ از طعم غذا، تعريف نمی کردند ولی اظهار ناراحتی هم نمی کردند؛ دنيا آن حضرت را عصبانی نمی کرد، و وقتی پای حقّ در ميان بود کسی ايشان را نمی شناخت و چيزی نمی توانست در مقابل خشم آن حضرت مقاومت کند تا اينکه حقّ را پيروز گردانند؛ برای اشاره کردن با تمام دست اشاره می کردند و در هنگام تعجّب دست خود را بر می گرداندند، و در هنگام صحبت دست راست را به دست چپ نزديک کرده و با شست راست خود به کف دست چپ می زدند؛ در هنگام خشم چهره خود را با ناراحتی بر می گرداندند، و در هنگام خوشحالی، چشم به زير می انداختند؛ با تبسم خنده می کردند، بسيار زيبا لبخند می زدند و هنگام خنده دندان های سفيدشان پيدا می شد. امام حسن عليه السّلام فرمودند: اين حديث را مدّتی از حسين عليه السّلام پنهان کردم، سپس حديث را برای او گفتم و ديدم که حسين عليه السّلام قبل از من از پدر خويش درباره ورود و خروج و نشستن و شکل آن حضرت سؤال کرده و چيزی باقی نگذارده بود. امام حسين عليه السّلام فرمودند: از پدرم عليه السّلام درباره وضع ورود حضرت رسول صلّی الله عليه و آله سؤال کردم. پدرم فرمودند: وضع ورود آن حضرت برای خودشان مجاز بود، در منزل وقت خود را سه قسمت می کردند، يک قسمت برای خداوند بلندمرتبه بزرگ و يک قسمت برای خانواده و يک قسمت نيز برای خود؛ سپس قسمت خود را بين خود و مردم تقسيم می کردند، و ابتدا خواص وارد می شدند و پس از آن ساير مردم و چيزی از آن را نسبت به ايشان دريغ نمی فرمود، و در مورد قسمت امّت، روش آن بزرگوار اين گونه بود که اهل فضيلت به اندازه فضلشان در دين، بر ديگران ترجيح می دادند. بعضی از آنان، يک حاجت داشتند، بعضی دو حاجت و بعضی بيشتر، پس به آن ها می پرداختند و آنان را نيز به آنچه که باعث اصلاح خودشان و اصلاح امّت بود، از جمله با جويا شدن از احوال آن ها و نيز بيان مطالب لازم مشغول می کردند. و می فرمودند: افراد حاضر به افراد غائب ابلاغ کنند و هر کس به من دسترسی ندارد، حاجتش را به من برسانيد، زيرا هر کس حاجت نيازمندی را که خودش قادر نيست نياز خود را به حاکم برساند، در نزد حاکم مطرح نمايد، خداوند او را در قيامت ثابت قدم خواهد فرمود. نزد آن حضرت فقط همين مطالب مطرح می شد و از هيچ کس چيزی جز اينها قبول نمی فرمود، مانند پيش آهنگان جستجوگر وارد می شدند و با دست پر و دين شناس و قادر به هدايت ديگران خارج می شدند. حضرت فرمودند: درباره خروج رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و اينکه پس از خارج شدن چه می کردند از پدرم سؤال کردم، پدرم فرمودند: رسول اکرم صلّی الله عليه و آله جز در مواردی که به ايشان مربوط می شد، زبان خود را حفظ می کردند؛ ميان دل های مردم دوستی ايجاد می کردند و آنان را از خود نمی راندند. کريم و بزرگ هر قومی را رئيس آنان قرار می دادند، از مردم بر حذر بودند بدون اينکه خوشرويی خود را از آنان دريغ کنند، از اصحاب خود سراغ می گرفتند و احوال آن ها را می پرسيدند و از مردم در مورد مسائلی که بين خود مردم بود سؤال می کردند؛ بدون افراط و تفريط، نيکی را تحسين و تأييد، و بدی را زشت و بی ارزش می کردند. ميانه رو و يکسان بودند، هيچ گاه غفلت نمی کردند مبادا که مردم غفلت کنند يا خسته شوند؛ در حقّ کوتاهی نمی کردند، و از حقّ تجاوز نمی کردند؛ و اطرافيان حضرت از بهترين مسلمانان نيکوکار بودند، و برتر و بالاتر از همه نزد آن حضرت آن بود که خير ايشان به همه می رسيد، و هر کس نسبت به ديگران بهتر همدردی و کمک می کرد نزد آن حضرت مقام و منزلتی بزرگتر داشت. امام حسين عليه السّلام فرمودند: در مورد نشستن حضرت سؤال کردم؟ فرمود: هنگام نشستن و برخاستن به ذکر مشغول بودند، در اماکن عمومی اقامت نمی کردند و از اين کار نهی می فرمودند، هر وقت به مجلسی وارد می شدند، در آخر مجلس می نشستند و همواره به اين کار دستور می دادند، با همنشينان خود به طور يکسان برخورد می فرمود تا کسی گمان نکند که ديگری نزد آن حضرت گرامی تر است؛ هر کس با آن حضرت همنشين می شد حضرت در مقابل او آن قدر صبر می کردند که اوّل خود او بلند شود و مجلس را ترک کند؛ هر کس از آن حضرت حاجتی می خواست، يا حاجتش برآورده می شد يا در جواب، گفتاری نرم و ملايم دريافت می کرد؛ خلق و خوی ايشان شامل حال همه بود، برای مردم مانند پدری مهربان بودند؛ در مورد حق، همه در مقابل ايشان يکسان بودند، مجلس ايشان، مجلس صبر، حيا، راستی و امانت بود؛ صدا در آنجا بلند نمی شد و حرمت همه را حفظ می کردند و لغزش کسی بازگو نمی شد؛ همه از نظر تقوی با هم برابر و به هم پيوسته و متواضع بودند، افراد بزرگ تر را احترام می کردند و به اطفال مهربانی می نمودند و افراد نيازمند را بر خود ترجيح داده و افراد غريب را پناه می دادند. پرسيدم: رفتارشان با همنشينان خود چگونه بود؟ فرمودند: هميشه خوش رو و ملايم بوده و خوش برخورد بودند. سخت گير و خشن، داد و فرياد کن و بدزبان نبودند؛ عيب جويی نمی کردند و حمد و ثنای کسی را نمی گفتند؛ در مقابل آنچه که دوست نمی داشتند، خود را به غفلت ميزدند و به روی خود نمی آوردند، کسی از ايشان نااميد نمی شد و کسانی که آرزومند ايشان بودند، محروم نمی شدند. سه کار را کنار گذاشته بودند: بحث و جدل، زياده روی و آنچه که به ايشان مربوط نمی شد. و سه کار را در مورد مردم انجام نمی دادند: کسی را مذمّت نمی کردند، لغزش ها و مسائل پنهانی افراد را دنبال نمی کردند و در مورد چيزی سخن می گفتند که خيری در آن بود؛ وقتی صحبت می کردند، همه ساکت بودند و کسی کوچک ترين حرکتی نمی کرد و وقتی ايشان سکوت می فرمود، ديگران صحبت می کردند. در حضور ايشان، اجازه سخن گفتن به يک ديگر می دادند؛ اگر کسی در خدمت آن حضرت صحبت می کرد، بقيه سکوت می کردند تا سخن او تمام شود، بعد به کلام اوّلشان بر می گشتند؛ هر چيزی که ديگران به آن می خنديدند، حضرت نيز به آن می خنديد، و از هر چيز که ديگران تعجّب می کردند، تعجّب می فرمود؛ در مقابل افراد غريب که در گفتار و درخواست، رفتار درستی نداشتند صبر می کرد، و حتّی اصحاب آن حضرت به دنبال چنين افرادی می گشتند و حضرت می فرمودند: وقتی حاجتمندی را ديديد که در پی برآوردن نياز خويش است او را کمک کنيد؛ و حمد و ثنای افراد سست ايمان و منافق را نمی پذيرفتند، و سخن کسی را قطع نمی کردند، مگر زمانی که خودش سخن خود را قطع کند يا وقت بگذرد که در اين صورت سخن آن شخص را يا با نهی کردن و يا برخاستن از مجلس قطع می کردند. و نيز فرمود: درباره سکوت رسول خدا صلّی الله عليه و آله سؤال کردم، پدرم فرمودند: سکوت آن حضرت در چهار مورد بود: صبر، پرهيز، سنجش، و تفکّر. و امّا سنجش در يکسان نگاه کردن به مردم و يکسان گوش دادن به سخن های آنان، و تفکّر آن حضرت در امور باقی و امور فانی بود؛ در همه وقت شکيبايی همراه صبر داشتند؛ چيزی آن حضرت را عصبانی نمی کرد. و در چهار مورد با دقّت و احتياط رفتار می کردند: انجام کارهای نيک، تا ديگران از آن حضرت پيروی کنند؛ ترک کارهای زشت تا ديگران نيز ترک کنند؛ کوشش و دقّت در اصلاح امّت؛ و اقدام به کاری که برای همه خير دنيا و آخرت را داشته باشد. درود خدا بر او و خاندان پاکش باد. و اين حديث برای من از بزرگان با سندهای مختلف روايت شده است و آن را در کتاب «نبوّت» بيان کرده ام و در اينجا از سندهای مختلف، آن سند را انتخاب کردم که از امام رضا عليه السّلام نقل شده است، زيرا اين کتاب درباره اخبار گوهربار آن حضرت می باشد و تفسير اين حديث را در کتاب «معانی الاخبار» آورده ايم.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ‏ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ مَنِيعٍ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع بِمَدِينَةِ الرَّسُولِ ص قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ أَبِيهِ [عَنْ‏] عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏ سَأَلْتُ خَالِی هِنْدَ بْنَ أَبِی هَالَةَ عَنْ حِلْیَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ کَانَ وَصَّافاً لِلنَّبِیِّ ص فَقَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ فَخْماً مُفَخَّماً یَتَلَأْلَأُ وَجْهُهُ تَلَأْلُؤَ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ أَطْوَلَ مِنَ الْمَرْبُوعِ وَ أَقْصَرَ مِنَ الْمُشَذَّبِ عَظِيمَ الْهَامَةِ رَجِلَ الشَّعْرِ إِذَا انْفَرَقَتْ عَقِيقَتُهُ فَرَقَ وَ إِلَّا فَلَا یُجَاوِزُ شَعْرُهُ شَحْمَةَ أُذُنَیْهِ إِذَا هُوَ وَفَّرَهُ أَزْهَرَ اللَّوْنِ وَاسِعَ الْجَبِينِ أَزَجَّ الْحَاجِبَیْنِ سَوَابِغَ فِی غَیْرِ قَرَنٍ بَیْنَهُمَا عِرْقٌ یُدِرُّهُ الْغَضَبُ أَقْنَی الْعِرْنِينِ لَهُ نُورٌ یَعْلُوهُ یَحْسَبُهُ مَنْ لَمْ یَتَأَمَّلْهُ أَشَمَّ کَثَّ اللِّحْیَةِ سَهْلَ الْخَدَّیْنِ ضَلِيعَ الْفَمِ أَشْنَبَ مُفَلَّجَ الْأَسْنَانِ دَقِيقَ الْمَسْرُبَةِ کَأَنَّ عُنُقَهُ جِيدُ دُمْیَةٍ فِی صَفَاءِ الْفِضَّةِ مُعْتَدِلَ الْخَلْقِ بَادِناً مُتَمَاسِکاً سَوَاءَ الْبَطْنِ وَ الصَّدْرِ بَعِيدَ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ ضَخْمَ الْکَرَادِيسِ أَنْوَرَ الْمُتَجَرِّدِ مَوْصُولَ مَا بَیْنَ اللَّبَّةِ وَ السُّرَّةِ بِشَعْرٍ یَجْرِی کَالْخَطِّ عَارِیَ الثَّدْیَیْنِ وَ الْبَطْنِ وَ مَا سِوَی ذَلِکَ أَشْعَرَ الذِّرَاعَیْنِ وَ الْمَنْکِبَیْنِ وَ أَعَالِی الصَّدْرِ طَوِيلَ الزَّنْدَیْنِ رَحْبَ الرَّاحَةِ شَثْنَ الْکَفَّیْنِ وَ الْقَدَمَیْنِ سَائِلَ‏ الْأَطْرَافِ سَبِطَ الْعَصَبِ خُمْصَانَ الْأَخْمَصَیْنِ فَسِيحَ الْقَدَمَیْنِ یَنْبُو عَنْهُمَا الْمَاءُ إِذَا زَالَ زَالَ تَقَلُّعاً یَخْطُو تَکَفِّياً وَ یَمْشِی هَوْناً ذَرِيعَ الْمِشْیَةِ إِذَا مَشَی کَأَنَّمَا یَنْحَطُّ مِنْ صَبَبٍ وَ إِذَا الْتَفَتَ الْتَفَتَ جَمِيعاً خَافِضَ الطَّرْفِ نَظَرُهُ إِلَی الْأَرْضِ أَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ إِلَی السَّمَاءِ جُلُّ نَظَرِهِ الْمُلَاحَظَةُ یَبْدُرُ مَنْ لَقِیَهُ بِالسَّلَامِ قَالَ قُلْتُ صِفْ لِی مَنْطِقَهُ فَقَالَ کَانَ ص مُتَوَاصِلَ الْأَحْزَانِ دَائِمَ الْفِکْرَةِ لَیْسَتْ لَهُ رَاحَةٌ وَ لَا یَتَکَلَّمُ فِی غَیْرِ حَاجَةٍ یَفْتَتِحُ الْکَلَامَ وَ یَخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ یَتَکَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْکَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِيهِ وَ لَا تَقْصِيرَ دَمِثاً لَیْسَ بِالْجَافِی وَ لَا بِالْمَهِينِ تَعْظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَ إِنْ دَقَّتْ لَا یَذُمُّ مِنْهَا شَیْئاً غَیْرَ أَنَّهُ کَانَ لَا یَذُمُّ ذَوَّاقاً وَ لَا یَمْدَحُهُ وَ لَا تُغْضِبُهُ الدُّنْیَا وَ مَا کَانَ لَهَا فَإِذَا تُعُوطِیَ الْحَقُّ لَمْ یَعْرِفْهُ أَحَدٌ وَ لَمْ یَقُمْ لِغَضَبِهِ شَیْ‏ءٌ حَتَّی یُنْتَصَرَ لَهُ وَ إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِکَفِّهِ کُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ قَارَبَ یَدَهُ الْیُمْنَی مِنَ الْیُسْرَی فَضَرَبَ بِإِبْهَامِهِ الْیُمْنَی رَاحَةَ الْیُسْرَی وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْکِهِ التَّبَسُّمُ یَفْتَرُّ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمَامِ قَالَ الْحَسَنُ ع فَکَتَمْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنِ الْحُسَیْنِ ع زَمَاناً ثُمَّ حَدَّثْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِی إِلَیْهِ وَ سَأَلَهُ عَمَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ عَنْ مَدْخَلِ النَّبِیِّ ص وَ مَخْرَجِهِ وَ مَجْلِسِهِ وَ شَکْلِهِ فَلَمْ یَدَعْ مِنْهُ شَیْئاً قَالَ الْحُسَیْنُ ع سَأَلْتُ أَبِی ع عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ کَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِی ذَلِکَ فَإِذَا أَوَی إِلَی مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَی وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَیَرُدُّ ذَلِکَ بِالْخَاصَّةِ عَلَی الْعَامَّةِ وَ لَا یَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ کَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِی جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَی قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِی الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَیْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ فَیَتَشَاغَلُ وَ یَشْغَلُهُمْ فِيمَا أَصْلَحَهُمْ وَ أَصْلَحَ الْأُمَّةَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ عَنْهُمْ وَ إِخْبَارِهِمْ‏ بِالَّذِی یَنْبَغِی وَ یَقُولُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ وَ أَبْلِغُونِی حَاجَةَ مَنْ لَا یَقْدِرُ عَلَی إِبْلَاغِ حَاجَتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ أَبْلَغَ سُلْطَاناً حَاجَةَ مَنْ لَا یَقْدِرُ عَلَی إِبْلَاغِهَا ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یَذْکُرُ عِنْدَهُ إِلَّا ذَلِکَ وَ لَا یَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ غَیْرِهِ یَدْخُلُونَ رُوَّاداً وَ لَا یَفْتَرِقُونَ إِلَّا عَنْ ذَوَاقٍ وَ یَخْرُجُونَ أَدِلَّةً فُقَهَاءَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ ص کَیْفَ کَانَ یَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا یَعْنِيهِ وَ یُؤْلِفُهُمْ وَ لَا یُنَفِّرُهُمْ وَ یُکْرِمُ کَرِيمَ کُلِّ قَوْمٍ وَ یُوَلِّيهِ عَلَیْهِمْ وَ یُحَذِّرُ النَّاسَ وَ یَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْوِیَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ یَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ یَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِی النَّاسِ وَ یُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ یُقَوِّيهِ وَ یُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ یُوهِنُهُ مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَیْرَ مُخْتَلِفٍ لَا یَغْفُلُ مَخَافَةَ أَنْ یَغْفُلُوا أَوْ یَمِيلُوا وَ لَا یَقْصُرُ عَنِ الْحَقِّ وَ لَا یَجُوزُهُ الَّذِينَ یَلُونَهُ مِنَ النَّاسِ خِیَارُهُمْ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ وَ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُوَاسَاةً وَ مُوَازَرَةً قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ فَقَالَ کَانَ ص لَا یَجْلِسُ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا عَلَی ذِکْرٍ وَ لَا یُوطِنُ الْأَمَاکِنَ وَ یَنْهَی عَنْ إِيطَانِهَا وَ إِذَا انْتَهَی إِلَی قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ حَتَّی لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ مَنْ سَأَلَهُ حَاجَةً لَمْ یَرْجِعْ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَیْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِيماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَی فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِينَ مُتَوَاصِلِينَ فِيهِ بِالتَّقْوَی مُتَوَاضِعِينَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِيرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِيرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِيبَ فَقُلْتُ کَیْفَ کَانَ سِيرَتُهُ فِی جُلَسَائِهِ فَقَالَ کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ‏مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِيهِ مُؤَمِّلِيهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِيهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِيمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَی رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِيثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ حَدِيثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِيبِ عَلَی الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ حَتَّی إِنْ کَانَ أَصْحَابُهُ لَیَسْتَجْلِبُونَهُمْ وَ یَقُولُ إِذَا رَأَیْتُمْ طَالِبَ حَاجَةٍ یَطْلُبُهَا فَارْفِدُوهُ وَ لَا یَقْبَلُ الثَّنَاءَ إِلَّا مِنْ مُکَافِئٍ وَ لَا یَقْطَعُ عَلَی أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّی یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ سُکُوتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ ع کَانَ سُکُوتُهُ عَلَی أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِيرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِيرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِيمَا یَبْقَی وَ یَفْنَی وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَی بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِيحَ لِیُنْتَهَی عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِيمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ‏ و قد رويت هذه الصفة عن مشايخ بأسانيد

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی