عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1، ص 291 ) شماره‌ی 796

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره اجتماعی > تعامل با مردم > احترام و نيکی به والدين
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > نبوت > پيامبران و انبيای قبل از رسول خدا صلی الله > موسی بن عمران (عليه السلام) > گاو بنی اسرائيل (ذکر شده در سوره بقره)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > تفسير آيات 67 تا 73 سوره بقره
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > استدلال به آيات قرآن

خلاصه

احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی روايت کرد: از امام رضا عليه السّلام شنيدم که می‌فرمود: مردی از بنی اسرائيل يکی از نزديکان خود را کشت، سپس جنازه آن را در سر راه بهترين قبيله بنی اسرائيل انداخت، سپس خون او را از ديگران مطالبه کرد. بنی اسرائيل به موسی عليه السّلام گفتند: بهترين قبيله بنی اسرائيل، فلان کس را کشته اند، به ما بگو چه کسی از آنان قاتل اوست؟ حضرت موسی عليه السّلام فرمود: گاوی بياوريد.( گفتند: ما را دست انداخته ای؟ گفت: پناه می‌برم به خدا از اينکه نادان باشم.) سپس امام رضا عليه السّلام فرمود: اگر آنان به دستور موسی عليه السّلام عمل می‌کردند و گاوی می‌آوردند، قاتل پيدا می‌شد، ولی آن‌ها سخت گيری کردند و خدا هم برايشان سخت گرفت. (آن‌ها گفتند: از خدايت بخواه خصوصیّات گاو را مشخّص کند. موسی عليه السّلام گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی بزرگ نيست که نتواند کار کند و يا آن قدر جوان نيست که به حدّ کار نرسيده باشد، بلکه ميانه اين دو می‌باشد)، و چنان که آنان چنين گاوی آورده بودند، از ايشان پذيرفته می‌شد، ولی کار را بر خود سخت گرفتند، و دوباره (گفتند: از خداوند بخواه برای ما معیّن کند که چه رنگی باشد؟ موسی عليه السّلام در پاسخ گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی زرد رنگ و خالص، و شاد کننده بينندگان است)، و اگر آنان چنين گاوی می‌آوردند، قبول می‌شد، ولی بر گمراهی خود سماجت کردند و خداوند هم بر آن‌ها سخت گرفت،(به موسی گفتند: خدايت برای ما بيان کند که چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر خدا بخواهد ما را راهنمايی خواهد کرد، موسی عليه السّلام گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی است که نه رام است که زمينی را شخم بزند و يا با او آب از چاه بکِشند، و دارای رنگ خالص يک دست است، گفتند: اکنون حقيقت را بيان کردی)، پس جستجو کردند و يک گاو با اين ويژگی‌ها نزد جوانی اسرائيلی يافتند ولی جوان گفت: آن را نمی‌فروشم مگر به قيمت مقدار طلايی که پوست آن را پر کند. بنی اسرائيل نزد موسی آمدند و اين خبر را به او گزارش دادند. موسی عليه السّلام فرمود: چاره ای نيست آن را بخريد. ناچار آن را خريدند و دستور داد آن را قربانی کردند. سپس دستور داد که دُم آن گاو را به بدن مقتول بزنند و وقتی اين کار را کردند، مقتول زنده شد و گفت: ای فرستاده خدا! پسر عمويم مرا کشته است، نه آن کس که او را متّهم کرده اند. به اين ترتيب، قاتلش را شناختند. سپس پيامبر خدا، موسی عليه السّلام به يک نفر از يارانش گفت: اين گاو قصّه جالبی دارد. پرسيد: آن چيست؟ موسی عليه السّلام گفت: جوانی از بنی اسرائيل به پدرش بسيار مهربانی می‌کرد، و وقتی گوساله کوچکی خريده بود آن را به خانه آورد. پدرش در خواب بود و کليد محلّ نگهداری آن گوساله زير سر او بود، جوان بر پدر خود رحم کرد و او را بيدار نکرد و گوساله را رها کرد. وقتی پدر از خواب بيدار شد، داستان را برای او گفت. پدر او را تحسين کرد و گفت: به جای آن کار خوبی که در حقّ من کردی، اين گاو را بگير. و گاوی به فرزندش بخشيد. بعد موسی عليه السّلام فرمود: نگاه کنيد که نيکوکاری، اهلش را تا کجا می‌بَرد.

متن فارسی

احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی روايت کرد: از امام رضا عليه السّلام شنيدم که می‌فرمود: مردی از بنی اسرائيل يکی از نزديکان خود را کشت، سپس جنازه آن را در سر راه بهترين قبيله بنی اسرائيل انداخت، سپس خون او را از ديگران مطالبه کرد. بنی اسرائيل به موسی عليه السّلام گفتند: بهترين قبيله بنی اسرائيل، فلان کس را کشته اند، به ما بگو چه کسی از آنان قاتل اوست؟ حضرت موسی عليه السّلام فرمود: گاوی بياوريد.( گفتند: ما را دست انداخته ای؟ گفت: پناه می‌برم به خدا از اينکه نادان باشم.) سپس امام رضا عليه السّلام فرمود: اگر آنان به دستور موسی عليه السّلام عمل می‌کردند و گاوی می‌آوردند، قاتل پيدا می‌شد، ولی آن‌ها سخت گيری کردند و خدا هم برايشان سخت گرفت. (آن‌ها گفتند: از خدايت بخواه خصوصیّات گاو را مشخّص کند. موسی عليه السّلام گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی بزرگ نيست که نتواند کار کند و يا آن قدر جوان نيست که به حدّ کار نرسيده باشد، بلکه ميانه اين دو می‌باشد)، و چنان که آنان چنين گاوی آورده بودند، از ايشان پذيرفته می‌شد، ولی کار را بر خود سخت گرفتند، و دوباره (گفتند: از خداوند بخواه برای ما معیّن کند که چه رنگی باشد؟ موسی عليه السّلام در پاسخ گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی زرد رنگ و خالص، و شاد کننده بينندگان است)، و اگر آنان چنين گاوی می‌آوردند، قبول می‌شد، ولی بر گمراهی خود سماجت کردند و خداوند هم بر آن‌ها سخت گرفت،(به موسی گفتند: خدايت برای ما بيان کند که چگونه گاوی باشد؟ امر بر ما مشکل شده، اگر خدا بخواهد ما را راهنمايی خواهد کرد، موسی عليه السّلام گفت: خدا می‌فرمايد: آن گاوی است که نه رام است که زمينی را شخم بزند و يا با او آب از چاه بکِشند، و دارای رنگ خالص يک دست است، گفتند: اکنون حقيقت را بيان کردی)، پس جستجو کردند و يک گاو با اين ويژگی‌ها نزد جوانی اسرائيلی يافتند ولی جوان گفت: آن را نمی‌فروشم مگر به قيمت مقدار طلايی که پوست آن را پر کند. بنی اسرائيل نزد موسی آمدند و اين خبر را به او گزارش دادند. موسی عليه السّلام فرمود: چاره ای نيست آن را بخريد. ناچار آن را خريدند و دستور داد آن را قربانی کردند. سپس دستور داد که دُم آن گاو را به بدن مقتول بزنند و وقتی اين کار را کردند، مقتول زنده شد و گفت: ای فرستاده خدا! پسر عمويم مرا کشته است، نه آن کس که او را متّهم کرده اند. به اين ترتيب، قاتلش را شناختند. سپس پيامبر خدا، موسی عليه السّلام به يک نفر از يارانش گفت: اين گاو قصّه جالبی دارد. پرسيد: آن چيست؟ موسی عليه السّلام گفت: جوانی از بنی اسرائيل به پدرش بسيار مهربانی می‌کرد، و وقتی گوساله کوچکی خريده بود آن را به خانه آورد. پدرش در خواب بود و کليد محلّ نگهداری آن گوساله زير سر او بود، جوان بر پدر خود رحم کرد و او را بيدار نکرد و گوساله را رها کرد. وقتی پدر از خواب بيدار شد، داستان را برای او گفت. پدر او را تحسين کرد و گفت: به جای آن کار خوبی که در حقّ من کردی، اين گاو را بگير. و گاوی به فرزندش بخشيد. بعد موسی عليه السّلام فرمود: نگاه کنيد که نيکوکاری، اهلش را تا کجا می‌بَرد.

متن عربی

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْکُمَیْدَانِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ‏ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِيلَ قَتَلَ قَرَابَةً لَهُ ثُمَّ أَخَذَهُ وَ طَرَحَهُ عَلَی طَرِيقِ أَفْضَلِ سِبْطٍ مِنْ أَسْبَاطِ بَنِی إِسْرَائِيلَ ثُمَّ جَاءَ یَطْلُبُ بِدَمِهِ فَقَالُوا لِمُوسَی ع إِنَّ سِبْطَ آلِ فُلَانٍ قَتَلُوا فُلَاناً فَأَخْبِرْنَا مَنْ قَتَلَهُ قَالَ ايتُونِی بِبَقَرَةٍ قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَی أَیِّ بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ یَعْنِی لَا صَغِيرَةٌ وَ لَا کَبِيرَةٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَی أَیِّ بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ‏ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَی أَیِّ بَقَرَةٍ لَأَجْزَأَتْهُمْ وَ لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ‏ قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِیَةَ فِيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِ‏ فَطَلَبُوهَا فَوَجَدُوهَا عِنْدَ فَتًی مِنْ بَنِی إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَا أَبِيعُهَا إِلَّا بِمِلْ‏ءِ مَسْکِهَا ذَهَباً فَجَاءُوا إِلَی مُوسَی ع فَقَالُوا لَهُ ذَلِکَ فَقَالَ اشْتَرُوهَا فَاشْتَرَوْهَا وَ جَاءُوا بِهَا فَأَمَرَ بِذَبْحِهَا ثُمَّ أَمَرَ أَنْ یُضْرَبَ الْمَیِّتُ بِذَنَبِهَا فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِکَ حَیِیَ الْمَقْتُولُ وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ عَمِّی قَتَلَنِی دُونَ مَنْ یُدَّعَی عَلَیْهِ قَتْلِی فَعَلِمُوا بِذَلِکَ قَاتِلَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ إِنَّ هَذِهِ الْبَقَرَةَ لَهَا نَبَأٌ فَقَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ إِنَّ فَتًی مِنْ بَنِی إِسْرَائِيلَ کَانَ بَارّاً بِأَبِيهِ وَ إِنَّهُ اشْتَرَی تَبِيعاً فَجَاءَ إِلَی أَبِيهِ وَ رَأَی أَنَّ الْمَقَالِيدَ تَحْتَ رَأْسِهِ فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ فَتَرَکَ ذَلِکَ الْبَیْعَ فَاسْتَیْقَظَ أَبُوهُ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ لَهُ أَحْسَنْتَ خُذْ هَذِهِ الْبَقَرَةَ فَهِیَ لَکَ عِوَضاً لِمَا فَاتَکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ ع انْظُرُوا إِلَی الْبِرِّ مَا بَلَغَ بِأَهْلِهِ‏

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی