عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا)  ( ج1، ص 31 ) شماره‌ی 91

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > برادران > تعداد و اسامی برادران امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

عباس بن موسی

متن فارسی

ابراهيم بن عبدالله جعفری از قول عده ای از بستگانش نقل کرده است که : حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام، اسحاق بن جعفر بن محمد (برادر خويش) و ابراهيم بن محمد جعفری، جعفر بن صالح جعفری، معاويه جعفری و يحيی بن الحسين بن زيد و سعد بن عمران انصاری و محمد بن حارث انصاری، يزيد بن سليط انصاری و محمد بن جعفر اسلمی را بر وصيت خود شاهد گرفتند و بعد از شهادت آن ها که عبارت بود از : شهادت بر يگانگی خداوند يکتا، شهادت به رسالت محمد صلی الله عليه و آله و اين که قيامت بی شک خواهد آمد و خداوند مردگان را از قبرها زنده خواهد کرد و زنده شدن بعد از مرگ حق است و حساب و قصاص حق است و ايستادن در مقابل خداوند عزوجل حق است و آنچه را حضرت محمد صلی الله عليه و آله آوده حق حق حق است. و آنچه را روح الامين نازل کرده است حق است. بر اين عقيده زندگی می کنم و می ميرم و بعد از مرگ زنده خوام شد. ان شاء الله . حضرت اين افراد را شاهد گرفتند که اين وصيت من است با خط خودم، و قبل از آن سفارشات جدم اميرالمومنين عليه السلام و سفارشات حسن و حسين و علی بن الحسين و محمد بن علی و جعفر بن محمد عليهم السلام را حرف به حرف نوشته و با اين وصيت، فرزندم علی و فرزندان ديگرم بعد از او وصی قرار می دهم اگر خدا بخواد. اگر آنها رشد داشتند و (فرزندم علی) خواست آنها را به عنوان وصی قرار دهد، می تواند اين کار را انجام دهد و اگر از آنها ناراضی بود و خواست ايشان را کنار بگذارد، می تواند اين کار را انجام دهد و آنان در برابر او اختياری ندارند. در مورد صدقات ، اموال، کودکان و فرزندانم علی و ابراهيم، عباس ، اسماعيل، احمد و ام احمد، و در مورد ديگر همسرانم وصيت می کنم علی وصی من است و يک سوم صدقه پدر و خانواده ام را هر طور که بخواهد خرج کند و همان گونه که هر کس نسبت به اموال خود رفتار می کند، رفتار کند. اگر دوست داشت آنچه را که گفتم، در مورد اهل و عيالم به اجرا گذارد و اگر نخواست اين کار را بکند، باز هم اختيار دارد. اگر خواست بفروشد يا ببخشد يا به کسی بدهد يا به روش غير از آنچه وصيت کرده ام صدقه بدهد، مختار است و در اين وصيت، در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او به منزله خود من است و اگر صلاح ديد که برادرانش را ـ که در آغاز اين نوشته از آن ها نام برده ام ـ باقی بگذارد، می تواند اين کار را بکند و اگر نخواست، می تواند آنها را کنار بگذارد و کسی حق اعتراض به او را ندارد و اگر کسی از آنها بخواهد خواهر خود را عروس کند، بدون اجازه و دستور او اين حق را ندارد و هر نيرو و قدرتی بخواهد او را از اختياراتی که در اينجا ذکر کرده ام، کنار بزند و مانع او بشود، با اين کار از خدا و رسولش جدا شده است و خدا و رسولش نيز از او جدا می شوند، و لعنت خداوند و تمام لعنت کنندگان و ملائکه مقرب و انبياء و مرسلين و مومنين بر چنين شخصی باد و هيچ يک از سلاطين و نيز هيچ يک از فرزندانم حق ندارند او را از اموالی که نزد او دارم بر کنار کنند. من نزد او اموالی دارم و سخنان او در مورد مبلغ آن، کاملا مورد قبول من است چه کم بگويد چه زياد، و علت ذکر اسامی ساير فرزندانم فقط اين بود که نام آنها و فرزندان صغيرم در اين جا با احترام ذکر شود و آنها شناخته شوند. آن همسرانم که هر کدام در منزل باقی ماندند ، همان حقوقی را دارند که در زمان حياتم داشتند و آنهايی که ازدواج کنند، ديگر نمی توانند بازگردند و حقوقی دريافت کنند مگر اينکه علی بخواهد، دخترانم هم همين طور هستند. دخترانم به دست هيچ يک از برادران مادری شان ازدواج نمی کنند و دخترانم نبايد کاری انجام دهند مگر با مشورت او و اگر خلاف اين کار را انجام دهند، خداوند تعالی و رسولش صلی الله عليه و آله را نافرمانی کرده اند. او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست ازدواج می کند و اگر نخواست، ازدواج نمی کند و من آنان را نسبت به آنچه در اين نوشته ذکر کرده ام وصيت و سفارش نموده ام و خداوند را بر آنها گواه می گيريم. و کسی حق ندارد وصيت مرا باز کند و يا آن را آشکار کند. اين وصيت همان گونه است که برای شما ذکر کردم. هر کس بدی کند به خودش بدی کرده است و هر که خوبی کند برای خودش کرده است و پروردگارت به بندگان ظلم نمی کند و هيچ کس اعم از سلطان و ديگران، حق ندارند اين نامه را که در پايين آن مهر کرده ام، باز کند. هر کس اين کار را بکند، لعنت خدا و ملائکه و گروه مسلمين و مومنين بر او باد. سپس حضرت موسی بن جعفر عليهما السلام صحبت را پايان دادند و شهود، مهر کردند. عبدالله بن محمد جعفری می گويد: عباس بن موسی (برادر حضرت رضا عليه السلام ) به ابن عمران قاضی طلحی گفت: در اين نامه برای ما گنج و جواهر است و او (حضرت رضا عليه السلام) می خواهد همه را برای خود بردارد و به ما چيزی ندهد و هر چه را پدرمان باقی گذارده، برای خود برداشته است و ما را با فقر و تنگدستی رها نموده است. در اين موقع ابراهيم بن محمد جعفری بر او پرخاش کرده، ناسزا گفت و عمويش اسحاق بن جعفر نيز (که هر دو از شاهدان وصيت امام بودند ) همين گونه با او رفتار کرد. عباس به قاضی گفت: خداوند توفيقت دهد! مهر را باز کن و محتوای آن را بخوان. قاضی گفت: مهر را باز نمی کنم که لعنت پدرت گريبانم را بگيرد. عباس گفت: خودم اين کار را می کنم. قاضی گفت: خودت می دانی. عباس مهر نامه را باز کرد و ديد که امام کاظم عليه السلام آن ها را در وصيت بر کنار فرموده و فقط علی عليه السلام را باقی گذارده و همه آنها را چه بخواهنند و چه نخواهند، تحت ولايت علی قرار داده است و مانند يتيمان، تحت حمايت او قرار گرفته اند. و حضرت آنها را از مورد وصيت خارج نموده اند. سپس امام رضا عليه السلام رو به عباس فرموده، گفتند: برادر! می دانم. غرامت و بدهکاری که داريد باعث اين حرف ها شده است. سپس به سعد فرمودند: برو و ببين چه مقدار بدهی دارند و آن را از طرف آنها، پرداخت کن و سند بدهی آن ها را پس بگير و در مقابل، مدرک تصفيه حساب دريافت کن. به خدا قسم، تا وقتی زنده هستم و روی زمين راه می روم، از کمک و همدلی شما دريغ نخواهم کرد. هر چه دلتان می خواهد بگوييد. عباس گفت: اين ها را که می دهی، آن مقداری از اموال ما است که زياد آمده، اموال ما نزد تو بيش از اينها است. حضرت فرمودند: هر چه می خواهيد بگوييد. خداوندا! اينان و کارشان را اصلاح فرما! و شيطان را از ما و ايشان دور کن! و همه را بر اطاعت و بندگی خود ياری فرما! «و خداوند بر آنچه ما می گوييم شاهد است.» عباس گفت: چقدر خوب حرفت را می فهمم و من چيزی برايم باقی نمانده است که در آن طمع کنی. سپس همه متفرق شدند.

متن عربی

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْجَعْفَرِیَّ حَدَّثَهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ‏ أَنَّ أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ ع أَشْهَدَ عَلَی وَصِیَّتِهِ إِسْحَاقَ بْنَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنَ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیَّ وَ جَعْفَرَ بْنَ صَالِحٍ وَ مُعَاوِیَةَ بن الْجَعْفَرِیَّیْنِ وَ یَحْیَی بْنَ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ وَ سَعْدَ بْنَ عِمْرَانَ الْأَنْصَارِیَّ وَ مُحَمَّدَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَنْصَارِیَّ وَ یَزِيدَ بْنَ سَلِيطٍ الْأَنْصَارِیَّ وَ مُحَمَّدَ بْنَ جَعْفَرٍ الْأَسْلَمِیَّ بَعْدَ أَنْ أَشْهَدَهُمْ أَنَّهُ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْحِسَابَ وَ الْقِصَاصَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْوُقُوفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقٌّ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص حَقٌّ حَقٌّ حَقٌّ وَ أَنَّ مَا نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ حَقٌّ عَلَی ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ وَ عَلَیْهِ أُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ أَشْهَدَهُمْ أَنَّ هَذِهِ وَصِیَّتِی بِخَطِّی وَ قَدْ نَسَخْتُ وَصِیَّةَ جَدِّی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ وَصَایَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ وَصِیَّةَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ وَ وَصِیَّةَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَبْلَ ذَلِکَ حَرْفاً بِحَرْفٍ وَ أَوْصَیْتُ بِهَا إِلَی عَلِیٍّ ابْنِی وَ بَنِیَّ بَعْدَهُ مَعَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَإِنْ آنَسَ مِنْهُمْ رُشْداً وَ أَحَبَّ إِقْرَارَهُمْ فَذَاکَ لَهُ وَ إِنْ کَرِهَهُمْ وَ أَحَبَّ أَنْ یُخْرِجَهُمْ فَذَاکَ لَهُ وَ لَا أَمْرَ لَهُمْ مَعَهُ وَ أَوْصَیْتُ إِلَیْهِ بِصَدَقَاتِی وَ أَمْوَالِی وَ صِبْیَانِیَ الَّذِی خَلَّفْتُ وَ وُلْدِی وَ إِلَی إِبْرَاهِيمَ وَ الْعَبَّاسِ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ أَحْمَدَ وَ أُمِّ أَحْمَدَ وَ إِلَی عَلِیٍّ أَمْرُ نِسَائِی دُونَهُمْ وَ ثُلُثُ صَدَقَةِ أَبِی وَ أَهْلِ بَیْتِی یَضَعُهُ حَیْثُ یَرَی وَ یَجْعَلُ مِنْهُ مَا یَجْعَلُ مِنْهُ ذُو الْمَالِ فِی مَالِهِ إِنْ أَحَبَّ أَنْ یُجِيزَ مَا ذَکَرْتُ فِی عِیَالِی فَذَاکَ إِلَیْهِ وَ إِنْ کَرِهَ فَذَاکَ إِلَیْهِ وَ إِنْ أَحَبَّ أَنْ یَبِيعَ أَوْ یَهَبَ أَوْ یَنْحَلَ أَوْ یَتَصَدَّقَ عَلَی غَیْرِ مَا وَصَّیْتُهُ فَذَاکَ إِلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا فِی وَصِیَّتِی فِی مَالِی وَ فِی أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ إِنْ رَأَی أَنْ یُقِرَّ إِخْوَتَهُ الَّذِينَ سَمَّیْتُهُمْ فِی صَدْرِ کِتَابِی هَذَا أَقَرَّهُمْ وَ إِنْ کَرِهَ فَلَهُ أَنْ یُخْرِجَهُمْ غَیْرَ مَرْدُودٍ عَلَیْهِ وَ إِنْ أَرَادَ رَجُلٌ مِنْهُمْ أَنْ یُزَوِّجَ أُخْتَهُ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یُزَوِّجَهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ أَمْرِهِ وَ أَیُّ سُلْطَانٍ کَشَفَهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ أَوْ حَالَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ شَیْ‏ءٍ مِمَّا ذَکَرْتُ فِی کِتَابِی فَقَدْ بَرِئَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ مِنْ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُ بَرِيئَانِ وَ عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ وَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ النَّبِیِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ أَجْمَعِينَ وَ جَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنَ السَّلَاطِينِ أَنْ یَکْشِفَهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ لِی عِنْدَهُ مِنْ بِضَاعَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ مِنْ وُلْدِی وَ لِی عِنْدَهُ مَالٌ وَ هُوَ مُصَدَّقٌ فِيمَا ذَکَرَ مِنْ مَبْلَغِهِ إِنْ أَقَلَّ أَوْ أَکْثَرَ فَهُوَ الصَّادِقُ وَ إِنَّمَا أَرَدْتُ بِإِدْخَالِ الَّذِينَ أَدْخَلْتُ مَعَهُ مِنْ وُلْدِی التَّنْوِيهَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَوْلَادِیَ الْأَصَاغِرُ وَ أُمَّهَاتُ أَوْلَادِی وَ مَنْ أَقَامَ مِنْهُمْ فِی مَنْزِلِهِ وَ فِی حِجَابِهِ فَلَهُ مَا کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِ فِی حَیَاتِی إِنْ أَرَادَ ذَلِکَ وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُنَّ إِلَی زَوْجٍ فَلَیْسَ لَهَا أَنْ تَرْجِعَ إِلَی جرايتی [حُزَانَتِی‏] إِلَّا أَنْ یَرَی عَلِیٌّ ذَلِکَ وَ بَنَاتِی مِثْلُ ذَلِکَ وَ لَا یُزَوِّجُ بَنَاتِی أَحَدٌ مِنْ أخواتهن [إِخْوَتِهِنَ‏] مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عُمِلَ لَهُنَّ إِلَّا بِرَأْیِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَدْ خَالَفُوا اللَّهَ تَعَالَی وَ رَسُولَهُ ص وَ حَادُّوهُ فِی مُلْکِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاکِحِ قَوْمِهِ إِنْ أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ یَتْرُکَ تَرَکَ وَ قَدْ أَوْصَیْتُهُمْ بِمِثْلِ مَا ذَکَرْتُ فِی صَدْرِ کِتَابِی هَذَا وَ أُشْهِدُ اللَّهَ عَلَیْهِمْ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَکْشِفَ وَصِیَّتِی وَ لَا یَنْشُرَهَا وَ هِیَ عَلَی مَا ذَکَرْتُ وَ سَمَّیْتُ فَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهِ وَ مَنْ أَحْسَنَ فَلِنَفْسِهِ‏ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنْ سُلْطَانٍ وَ لَا غَیْرِهِ إن نقض [أَنْ یَفُضَ‏] کِتَابِی هَذَا الَّذِی خَتَمْتُ عَلَیْهِ أَسْفَلَ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ‏ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِيرٌ وَ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ خَتَمَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ع وَ الشُّهُودُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیُ‏ قَالَ الْعَبَّاسُ بْنُ مُوسَی ع لِابْنِ عِمْرَانَ الْقَاضِی الطَّلْحِیِّ إِنَّ أَسْفَلَ هَذَا الْکِتَابِ کَنْزٌ لَنَا وَ جَوْهَرٌ یُرِيدُ أَنْ یَحْتَجِزَهُ دُونَنَا وَ لَمْ یَدَعْ أَبُونَا شَیْئاً إِلَّا جَعَلَهُ لَهُ وَ تَرَکَنَا عياله [عَالَةً] فَوَثَبَ إِلَیْهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیُّ فَأَسْمَعَهُ فَوَثَبَ عَلَیْهِ إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ عَمُّهُ فَفَعَلَ بِهِ مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ الْعَبَّاسُ لِلْقَاضِی أَصْلَحَکَ اللَّهُ فُضَّ الْخَاتَمَ وَ اقْرَأْ مَا تَحْتَهُ فَقَالَ لَا أَفُضُّهُ وَ لَا یَلْعَنُنِی أَبُوکَ فَقَالَ الْعَبَّاسُ أَنَا أَفُضُّهُ قَالَ ذَلِکَ إِلَیْکَ فَفَضَّ الْعَبَّاسُ الْخَاتَمَ فَإِذَا فِيهِ إِخْرَاجُهُمْ مِنَ الْوَصِیَّةِ وَ إِقْرَارُ عَلِیٍّ ع وَحْدَهُ وَ إِدْخَالُهُ إِیَّاهُمْ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ إِنْ أَحَبُّوا أَوْ کَرِهُوا وَ صَارُوا کَالْأَیْتَامِ فِی حَجْرِهِ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَدِّ الصَّدَقَةِ وَ ذِکْرِهَا ثُمَّ الْتَفَتَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ع إِلَی الْعَبَّاسِ فَقَالَ یَا أَخِی إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّهُ إِنَّمَا حَمَلَکُمْ عَلَی هَذِهِ الْغُرَّامُ وَ الدُّیُونُ الَّتِی عَلَیْکُمْ فَانْطَلِقْ یَا سَعْدُ فَتَعَیَّنْ لِی مَا عَلَیْهِمْ وَ اقْضِهِ عَنْهُمْ وَ اقْبِضْ ذِکْرَ حُقُوقِهِمْ وَ خُذْ لَهُمُ الْبَرَاءَةَ فَلَا وَ اللَّهِ لَا أَدَعُ مُوَاسَاتَکُمْ وَ بِرَّکُمْ‏ مَا أَصْبَحْتُ وَ أَمْشِی عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ فَقُولُوا مَا شِئْتُمْ فَقَالَ الْعَبَّاسُ مَا تُعْطِينَا إِلَّا مِنْ فُضُولِ أَمْوَالِنَا وَ مَا لَنَا عِنْدَکَ أَکْثَرُ فَقَالَ قُولُوا مَا شِئْتُمْ فَالْعِرْضُ عِرْضُکُمْ اللَّهُمَّ أَصْلِحْهُمْ وَ أَصْلِحْ بِهِمْ وَ اخْسَأْ عَنَّا وَ عَنْهُمُ الشَّیْطَانَ وَ أَعِنْهُمْ عَلَی طَاعَتِکَ‏ وَ اللَّهُ عَلی‏ ما نَقُولُ وَکِيلٌ‏ قَالَ الْعَبَّاسُ مَا أَعْرَفَنِی بِلِسَانِکَ وَ لَیْسَ لِمِسْحَاتِکَ عِنْدِی طِينٌ ثُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ افْتَرَقُوا

مخاطب

کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب معارفی